» فرهنگی، هنری » سینما و تئاتر » تاکتیک آمریکا برای مقابله با ایران از طریق قرارداد‌های بین‌المللی
سینما و تئاتر

تاکتیک آمریکا برای مقابله با ایران از طریق قرارداد‌های بین‌المللی

۷ آذر ۹۶ 0۰11

[ad_1]

خبرگزاری فارس، زمانیکه نام امریکا را در برگ‌های تاریخ معاصر ایران جستجو می‌کنیم،با لیستی از جنایت‌ها، کشتارها و توطئه‌ها علیه ایران مواجه می‌شویم.

از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ گرفته تا همراهی با رژیم پهلوی در قتل‌عام مردم ایران در قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ۱۷ شهریور ۱۳۵۷؛ همگی نشان‌دهنده جنایت‌های امریکا در ایران است.

وقتی ژنرال هایزر امریکایی چگونه دستور تیراندازی مستقیم به سوی مردم ایران را صادر می‌کند، به رابطه «خونریزی» و «امریکا» بیشتر پی می‌بریم. او در ۸ بهمن‌ماه ۱۳۵۷، درحالی که سقوط رژیم دست‌نشانده امریکا را نزدیک می‌بیند اشاره می‌کند که سربازان باید از شلیک هوایی دست برداشته، لوله تنفگ‌ها را پایین آورده و مستقیما مردم را هدف قرار دهند.

کمی جلوتر بیاییم؛ در ۱۲ تیرماه ۱۳۶۷ ناو امریکایی وینسنس، هواپیمای مسافربری ایران را بر فراز خلیج فارس مورد هدف قرار می‌دهد و تمام سرنشینان آن را به شهادت می‌رساند. اینها تنها بخشی از جنایت‌های امریکا در ایران است؛ اما آیا ابزار امریکا برای ضربه زدن به مردم ایران و تحت فشار قرار دادن آنها در طول تاریخ فقط “اسلحه و تفنگ” بوده است؟

اگر کمی دقیق‌تر تاریخ را مرور کنیم، پی خواهیم برد که امریکا همیشه با “اسلحه” به جنگ مردم ایران نیامده است؛ بلکه گاهی تلاش کرده است تا با ابزار دیپلماسی و قراردادها ملت ایران را تحت فشار قرار دهد. نمونه‌های این قبیل قراردادها را بیشتر در تاریخ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مشاهده می‌کنیم؛ جایی که امریکا در ابتدا با لغو قراردادهای نظامی کوشید تا نظام نوپای جمهوری اسلامی را از لحاظ تسلیحاتی تضعیف کند تا ایران در جنگ آینده با رژیم بعث عراق دچار خسران شود.

پس از آغاز جنگ تحمیلی، باز هم امریکا با انعقاد و امضای قراردادهای متعدد علیه ایران کوشید تا روند جنگ را به ضرر این کشور تغییر دهد. این قراردادها دو بعد داشت؛ یک دسته از قراردادها در جهت تضعیف ایران به امضا می‌رسید و دسته‌‌ای دیگر در جهت تجهیز رژیم بعث عراق به امضا می‌رسید. البته این قبیل قراردادهای امریکا علیه ایران به دوران جنگ محدود نشده و امریکا تاکنون نیز این رویه را ادامه داده است.

سوال‌های فراوانی پیرامون قراردادهای امریکا علیه ایران وجود دارد. اینکه هدف امریکا از انعقاد این قراردادها علیه جمهوری اسلامی ایران چه بوده است؟ این قبیل اقدامات امریکا علیه ایران به خصوص در دوران جنگ تحمیلی چه تاثیری در روند جنگ داشت؟ آیا امریکا موفق شد از طریق این قراردادها ایران را تحت فشار قرار دهد؟ مدیریت جنگ برای کاستن از تاثیرگذاری این قبیل قراردادها و تحریم‌ها چه اقداماتی انجام داد؟ اینها علامت‌ سوال‌هایی است که در رابطه با قراردادها و قطعنامه‌هایی که توسط امریکا یا با اعمال نفوذ این دولت بر ایران تحمیل شده است وجود دارد.

به منظور یافتن پاسخ مناسب برای سوال‌ها و نیز بررسی قرادادهای امریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، با مسعود رضایی محقق و پژوهشگر تاریخ، قرار گفتگو گذاشتیم. او نیز از این موضوع استقبال کرد و با ما به گفتگو نشست.

وی به قراردادی که در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی توسط امریکایی‌ها لغو شد اشاره می‌کند و می‌گوید: «یکی از قراردادهای نظامی رژیم پهلوی با امریکا که مبتنی بر فروش حدود ۳۰۰ فروند هواپیمای F16 و حدود ۱۰ فروند هواپیمای آواکس به ایران و انواع و اقسام تجهیزات نظامی دیگر ( عمدتا در حوزه نیروی هوایی) به ایران بود، و مبلغ این قرارداد هم چیزی حدود ۱۰ میلیارد دلار بود. این قرارداد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی توسط آمریکایی‌ها لغو شد.»

این پژوهشگر تاریخ، به موضوع دیگری نیز اشاره می‌کند که مربوط به سال ۱۳۵۸ است. بنابر آنچه این پژوهشگر تاریخ می‌گوید، ابراهیم یزدی می‌خواست برخی از تسلیحات نظامی کشور را واگذار کند که با مخالفت شدید آیت‌الله خامنه‌ای روبرو می‌شود و جلوی این ماجرا گرفته می‌شود.

رضایی به تحریم‌هایی که در طول جنگ از سوی ابرقدرت‌های جهانی به سردمداری امریکا به ایران تحمیل شد نیز اشاره می‌کند و درباره اقداماتی که در جهت حل آن مشکلات، به ویژه تحریم‌های فنی صورت گرفت می‌گوید: «از سوی آیت‌الله خامنه‌ای در رابطه با تامین نیازهای فنی نظامی توجه جدی شد. در همین ارتباط نهادی به نام “جهاد خودکفایی نیروی هوایی” در نیروی هوایی شکل گرفت. هدف این نهاد این بود که با حمایت از نیروهای بااستعداد فنی در نیروی هوایی، با توجه به امکانات موجود تلاش شود تا نیازهای فنی نیروی هوایی تامین شود. در واقع این حرکت در پاسخ به آن تحریم‌هایی بود که در حوزه مسائل نظامی بر ایران وارد می‌شد.»

این پژوهشگر تاریخ درباره پادزهری که توسط “مدیریت جنگ” در آن برهه تاریخی مورد استفاده قرار گرفت و موجب برون‌رفت از فضای تحریم‌های “فلج‌کننده” آمریکا در دوران جنگ شد می‌گوید: «ایران در طول آن مدت چه در عرصه تأمین مایحتاج عمومی مردم و چه در عرصه تأمین تسلیحات مورد نیاز خودش به یک سطح بالایی از مهارت دست پیدا کرد و ما توانستیم از جاهای مختلف نیاز خودمان را برطرف و مرتفع کنیم. موشک‌هایی را از لیبی گرفتیم. موشک‌های موسوم به کرم ابریشم را از یکی دیگر از کشورها گرفتیم و خلاصه به این ترتیب آن نیازهای تسلیحاتی کشور، علی‌رغم همه تحریم‌ها و محاصره‌هایی که علیه ما وجود داشت تأمین ‌شد.»

مسعود رضایی ضمن اشاره به نفوذ امریکا در شورای امنیت سازمان ملل، به قطعنامه‌هایی که در طول جنگ تحمیلی علیه ایران صادر شد اشاره می‌کند و می‌گوید: «در دوران جنگ تحمیلی صدام به نمایندگی از امریکا با ایران می‌جنگید. طبیعی است که امریکایی‌ها سعی می‌کردند در همه جبهه‌ها برای پشتیبانی از عراق علیه جمهوری اسلامی وارد عمل شوند. سازمان ملل هم یکی از این جبهه‌ها بود و قطعنامه‌هایی را صادر می‌کرد که موجب شود دست ایران به نحوی از منافعش کوتاه شود. به‌وضوح روشن است قطعنامه‌هایی که اوایل جنگ صادر می‌شد برای تثبیت موقعیت ارتش متجاوز بعث در خاک ایران بود. در این مسئله معلوم بود که آمریکایی‌ها مدیریت کار را بر عهده دارند و می‌خواهند این قطعنامه‌ها را به ایران تحمیل کنند تا نظام ما دچار یک مشکل جدی طولانی مدت شود.»

وی همچنین به توطئه امریکا در صدور قطعنامه‌ها در سال‌های ابتدایی جنگ تحمیلی اشاره کرده و درباره هدف امریکایی‌ها از صدور این قطعنامه‌ها و نیز هوشیاری امام خمینی دربرابر این توطئه می‌گوید: «در قضیه صدور قطعنامه‌ها آمریکایی‌ها مدیریت کار را بر عهده داشتند و می‌خواستند این قطعنامه‌ها را به ایران تحمیل کنند تا نظام ما دچار یک مشکل جدی طولانی مدت شود. اما مسئولان ما و در راس همه آنها حضرت امام این هوشیاری را داشتند و این قطعنامه‌ها را نپذیرفتند و بدین ترتیب این توطئه آمریکا را خنثی کردند.»

مسعود رضایی درباره چرایی صدور قطعنامه ۵۹۸ نیز می‌گوید: «بعد از عملیات کربلای ۵ که در دی ماه سال ۱۳۶۵ شروع شد، کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند قطعنامه‌ای تصویب کنند که بتوانند ایران را  از ادامه این جنگ باز بدارند. به این ترتیب بود که به قطعنامه ۵۹۸ رسیدند که در تیر ماه سال ۱۳۶۶ این قطعنامه به تصویب رسید.»

وی با اشاره به اینکه بعد از پایان جنگ تحمیلی نیز امضا و اجرای تحریم‌ها و قراردادهای امریکا علیه مردم ایران همچنان ادامه داشته است، در پاسخ به این سوال که آیا با وجود این قراردادها و تحریم‌ها امریکا به اهداف خود رسیده است یا خیر گفت: «امریکا تاکنون در رسیدن به اهدافش موفق نبوده است. این‌ که نظام جمهوری اسلامی علی‌رغم همه آن تلاش‌هایی که امریکا صورت داده همچنان پابرجاست، نشان‌دهنده عدم موفقیت امریکاست. در دوره جدید هم با توجه به مسائل هسته‌ای تحریم‌های به اصطلاح خودشان فلج کننده را بر ایران تحمیل کردند و امیدوار بودند که واقعاً ایران فلج بشود. به گفته خود مقامات آمریکایی و اروپایی، تحریم‌هایی که در این چارچوب بر ایران تحمیل شد تاکنون بر هیچ کشور دیگری تحمیل نشده و بی‌سابقه بوده است.»

آنچه در ادامه می‌خوانید، مشروح گفتگوی تفصیلی با مسعود رضایی است.

* یکی از ابزارهای امریکا برای مقابله با ملت ایران، قراردادها بوده است که به شیوه‌های مختلف (تحمیلی یا غیرتحمیلی) به اجرا در می‌آمد. این قراردادها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بیش از پیش توسط امریکا مورد استفاده قرار گرفت. به نظر شما امریکا چگونه از طریق قراردادهای بین‌المللی سعی می‌کرد جمهوری اسلامی را تحت فشار بگذارد؟

مسعود رضایی: درمورد قراردادهای نظامی‌ای که امریکا با ایران داشت، در آستانه انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب، با دو موضوع مواجه هستیم؛ یک موضوع هست که در آستانه انقلاب صورت می‌گیرد و یک موضوع دیگر هم هست که شما هم به آن اشاره کردید که آن موضوع مربوط به پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.

یکی از قراردادهای نظامی رژیم پهلوی با امریکا که مبتنی بر فروش حدود ۳۰۰ فروند هواپیمای F16 و حدود ۱۰ فروند هواپیمای آواکس به ایران و انواع و اقسام تجهیزات نظامی دیگر ( عمدتا در حوزه نیروی هوایی) به ایران بود، و مبلغ این قرارداد هم چیزی حدود ۱۰ میلیارد دلار بود.

این قرارداد قبل از پیروزی انقلاب اسلامی توسط آمریکایی‌ها لغو شد. یعنی حدودا ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب و در زمانی که دولت شاپور بختیار روی کار است، امریکایی‌ها اینگونه تحلیل کردند که علی‌رغم همه حمایت‌هایی که از محمدرضا پهلوی انجام داده‌ و با وجود همه ترفندهایی که برای حفظ رژیم صورت داده‌اند، رژیم پهلوی در حال فروپاشی است و یک نظام انقلابی به جای آن روی کار خواهد آمد؛ بنابراین تصمیم گرفتند آن قرارداد نظامی عمده‌ای که با ایران داشتند را لغو کنند. به این ترتیب آن قرارداد را امریکایی‌ها با توافق دولت بختیار لغو کردند. باید به این مسئله توجه کرد که این موضوعی نیست که بعد از پیروزی انقلاب پیش آمده باشد. در بعضی جاها مشاهده می‌شود که لغو این قرارداد را به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منتسب می‌کنند که این مطابق با واقع نیست. بلکه این قرارداد قبل از پیروزی انقلاب لغو شده بود برای اینکه امریکایی‌ها خودشان را از زیر بار مسئولیت تجهیز رژیم نیروی نظامی ایران خارج کنند.

مخالفت آیت‌الله خامنه‌ای با تضعیف قوای نظامی توسط دولت موقت

موضوع دیگر، در اواسط سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد. این موضوع از این قرار بود که آقای دکتر ابراهیم یزدی که وزیر امور خارجه بود در آن زمان اعلام کرد که ما نیازی به هواپیماهای F14 موجود در کشور نداریم و حاضریم که این هواپیماها را به امریکا پس بدهیم و یا اگر کشورهای دیگری خواستار خرید این هواپیماها هستند، ما این هواپیماها را به آنها می‌دهیم. آنها در توجیه این کارشان می‌گفتند این هواپیماها هزینه نگهداری خیلی بالایی دارد و لذا ما نمی‌توانیم از عهده این هزینه نگهداری بربیاییم و ضمنا چون ما یک دولت صلح‌طلب هستیم و سیاستمان، سیاست تهاجمی نیست بنابراین به این هواپیماها احتیاج نداریم.

بلافاصله بعد از اینکه چنین موضعی از طرف دولت موقت ابراز می‌شود، آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان معاون امور انقلاب در وزارت دفاع بودند در برابر این قضیه موضع‌گیری می‌کنند و به شدت با این قضیه مخالفت می‌کنند و جلوی این ماجرا گرفته می‌شود.

بنابراین اگرچه در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صحبت‌هایی مبنی بر پس دادن یا فروختن برخی از تجهیزات نظامی ایران شد، ولی عملا به دلیل مخالفتی که با این موضوع شد، اقدامی در این زمینه صورت نگرفت.

طبیعی بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سیاست کلی امریکا این بود که نظام نوپای جمهوری اسلامی را تضعیف کند که یکی از راه‌های تضعیف این نظام، تحریم‌های تسلیحاتی بود. از دوره رژیم پهلوی، ارتش ایران،  چه در حوزه نیروی هوایی و چه در حوزه نیروی دریایی و زمینی به امریکا وابسته بود. خوب، طبیعی است که وقتی یک هواپیمای پیشرفته پرواز می‌کند، بعد از مدتی نیاز به تعمیرات اساسی و به اصطلاح اورهال (Overhaul) دارد. که در اینجا هم با مشکل مواجه شدیم و امریکایی‌ها دیگر در این زمینه‌ها با ما همراهی نمی‌کردند و سعیشان هم این بود که نیروی نظامی این نظام انقلابی نوپا به تدریج تضعیف شود و دربرابر حملات و تهاجمات نظامی‌ای که در آینده به این نظام صورت خواهد گرفت، از توانایی لازم برای دفاع و پاسخگویی برخوردار نباشد.

* از آنجا که تضعیف قوای نظامی می‌تواند تحریک‌کننده دشمن برای حمله به یک کشور باشد، به نظر شما امریکا چگونه با لغو این قراردادهای نظامی باعث تضعیف توان دفاعی کشور شد؟ و این تضعیف توان دفاعی کشور چه اثری در شروع جنگ داشت؟

مسعود رضایی: مسلم است درصورتی که آن قرارداد هنگفت نظامی با امریکا لغو نمی‌شد و امریکایی‌ها آن را قبل از انقلاب لغو نمی‌کردند، طبیعتا نیروی هوایی جمهوری اسلامی از تعداد زیادی جنگنده F16 برخوردار می‌شد و می‌توانست توانمندی بیشتری در مقابله با تهاجمات داشته باشد. البته من باید به یک نکته هم اشاره کنم و آن این است که قبل از پیروزی از انقلاب اسلامی، رژیمی بر کشور حکومت می‌کرد که کاملا به امریکا وابسته بود.

در حوزه ارتش این وابستگی به صورت صددرصدی وجود داشت یعنی از تجهیزات و تسلیحات نظامی گرفته تا آموزش‌های نظامی‌ای که به پرسنل ارتشی داده می‌شد و همچنین تامین قطعات یدکی هواپیماها و تانک‌ها و ناوها و … ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که حتی اگر آن قرارداد هم لغو نمی‌شد و آن هواپیماها به ایران تحویل داده می‌شد، معلوم نبود که ما چقدر خلبان‌های آموزش دیده برای هدایت این هواپیماهایF16  داشته باشیم.

وضعیت هواپیماهای F14 فرق می‌کرد چون خلبان‌های آن از قبل دوره دیده بودند و در کشور هم حضور داشتند و شاید دو سه سالی بود که این هواپیماها به کار گرفته شده بود و خلبان‌های خاص خودش را هم داشت و قطعات یدکی‌اش هم به ایران تحویل داده شده بود. ولی هواپیماهای جدیدی که بنا بود به ایران تحویل داده شود هنوز در ابتدای کار بود و معلوم نبود که خلبان‌ها بتوانند آنها را به حرکت دربیاورند و یا قطعات یدکی برای آن موجود باشد.

نکته دیگر اینکه، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، امریکا هم پشتیبانی‌های فنی امریکا خود را قطع کرد و نه از هواپیماهای F14 و نه از هواپیماهای نظامی دیگر ما، از هیچکدام پشتیبانی به عمل نیاورد و با توجه به این تحول انقلابی‌ای که در کشور ما صورت می‌گرفت این هم طبیعی بود. و همه ما می‌بایست به این قضیه داشته باشیم و البته مسئولان نظام ما هم به این قضیه توجه داشتند که راه ارتباطی با امریکا برای پشتیبانی از ابزار و تجهیزات نظامی ما، در حوزه‌های هوایی، زمینی و دریایی بسته شده است. یعنی اگر ما هرتعداد هواپیمای F14 یا F16 یا آواکس داشتیم، اینها وقتی مورد پشتیبانی فنی قرار نمی‌گرفت، طبیعتا کارآمدی خود را از دست می‌دادند.

بنابراین درست است که اگر آن قرارداد اجرا شده بود ما تاحدودی از توانمندی بالاتری برخوردار بودیم؛ ولی اینطور نباید به قضیه نگاه کنیم که اگر امریکا آن قرارداد را لغو نمی‌کرد ما تا آخر جنگ می‌توانستیم از یک برتری جدی نظامی برخوردار شویم. ما حداکثر در همان چند ماهه اول جنگ می‌توانستیم از این توانمندی برخوردار باشیم. چون به هرحال تجهیزات نظامی در طول عملیات‌های جنگی فرسوده می‌شوند و نیاز به تعمیرات، قطعات و پشتیبانی‌های فنی دارند و امریکایی‌ها هم هرگز این کار را برای ما انجام نمی‌دادند. کما اینکه درمورد هواپیما‌های و تجهیزات دیگرمان هم همین اتفاق افتاد.

هواپیماهای ما در ابتدای جنگ عملیات‌هایی انجام دادند که از جمله آن، حمله شدید و جدی ۱۵۰ فروند هواپیمای نیروی هوایی به مراکز عراق در همان دومین روز جنگ در پاسخ به حمله اولیه رژیم بعث عراق بود. بعد از این هم که نیروی زمینی و دریایی وارد صحنه شدند؛ اما ما با تحریم‌های تسلیحاتی از طرف امریکا مواجه بودیم.

تاسیس نهاد خودکفایی نیروی هوایی در پاسخ به تحریم‌های فنی امریکا

از این زمان به بعد، به خصوص از سوی آیت‌الله خامنه‌ای در رابطه با تامین نیازهای فنی نظامی توجه جدی شد. در همین ارتباط نهادی به نام “جهاد خودکفایی نیروی هوایی” در نیروی هوایی شکل گرفت. هدف این نهاد این بود که با حمایت از نیروهای بااستعداد فنی در نیروی هوایی، با توجه به امکانات موجود تلاش شود تا نیازهای فنی نیروی هوایی تامین شود.

از این زمان به بعد، به خصوص از سوی آیت‌الله خامنه‌ای در رابطه با تامین نیازهای فنی نظامی توجه جدی شد. در همین ارتباط نهادی به نام “جهاد خودکفایی نیروی هوایی” در نیروی هوایی شکل گرفت. هدف این نهاد این بود که با حمایت از نیروهای بااستعداد فنی در نیروی هوایی، با توجه به امکانات موجود تلاش شود تا نیازهای فنی نیروی هوایی تامین شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

من البته این را نمی‌گویم که این نهاد “جهاد خودکفایی نیروی هوایی” توانست به تمامی نیازها پاسخ بدهد؛ طبیعتا خیلی از مسائل فنی در نیروی هوایی پیچیده و پیشرفته بود و امکان ساخت و تامین قطعات مورد نیاز هواپیماها در آن زمان به صورت کامل وجود نداشت ولی این آغاز یک حرکت بود.

* به نوعی تاسیس جهاد خودکفایی نیروهای هوایی گام اول در جهت دور زدن آن قراردادها و تحریم‌هایی بود که علیه ایران وضع شده بود…

مسعود رضایی: درواقع این حرکت در پاسخ به آن تحریم‌هایی بود که در حوزه مسائل نظامی بر ایران وارد می‌شد. چون دیگر امریکایی‌ها حاضر نبودند به ما قطعات هواپیماها را بدهند یا بفروشند. اگرچه قراردادهای قبلی هم در این زمینه وجود داشت.

یعنی آنها وقتی که هواپیماهای F14 را به ما فروخته بودند، در همان قراردادها متعهد شده بودند که قطعات فنی آن هواپیماها را تأمین کنند. مثل این‌که الان وقتی به شما یک اتومبیل را می‌فروشند، آن شرکت فروشنده متعهد می‌شود در صورت خرابی آن، قطعات یدکی را در اختیار شما قرار بدهد تا این اتومبیل برای شما کار کند. این‌ها جزء طبیعی و بدیهی قراردادهای نظامی بود. اما امریکایی‌ها این قطعات را دیگر به ما نمی‌دادند و ما مجبور بودیم با استفاده از آن‌چه که موجود است این هواپیماها را سرپا نگه داریم.

گاهی وقت‌ها این نیروهای فنی نیروهوایی مجبور می‌شدند بعضی از هواپیماهایی که در جریان جنگ خراب شده یا تیر خورده بود و از رده خارج شده بود را اوراق کند و قطعاتش را برداند و به هواپیماهای دیگر نصب کنند.

در واقع آن قطعات یدکی مورد نیاز را از هواپیماهای اسقاط شده موجود تامین کنند و همچنین مثلا درمورد ضدهوایی، یک سری تغییراتی را در  موشک‌های هاگ به وجود آوردند برای این‌که بتوانند بردش را بیش‌تر کنند و هواپیماهایی که با ارتفاع بالا به ایران حمله می‌کردند را مورد اثابت قرار بدهند.

این مهم نبود که چقدر ما در  این ماجرا توانستیم نیازهای خودمان را  تأمین کنیم یا نکنیم؛ مهم این بود که این حرکت شروع شد و یک خودباوری و یک تلاش برای این‌‌که بگوییم ما می‌توانیم و برای این‌که فعل توانستن را صرف کنیم آغاز شد و این خیلی ثمرات زیادی در پی داشت. یعنی امروز اگر شما می‌بینید ما در صحنه تجهیزات نظامی و دفاعی به حد بالایی دست پیدا کرده‌ایم، ناشی از همان روحیه خودباوری است که از ابتدای انقلاب در بین نیروهای مخلص و با استعداد ارتشی و سپاهی جوشیدن گرفت و آنها این مسیر را شروع کردند.

مهم این بود که قدم در این مسیر گذاشتند. وقتی در این مسیر قدم گذاشتند به تدریج مشکلات هم حل شد و آنها کم‌کم به دستاوردهای جدی‌تری رسیدند و به موفقیت‌هایی دست پیدا کردند و سرعتشان در این مسیر بیشتر شد. ممکن است که سرعت دست‌یابی به موفقیت‌ها در ابتدای راه یک مقداری هم کند بوده باشد، این خیلی مهم نیست، مهم این بود که این راه را شروع کردند و ادامه دادند و به این‌جا رسیدند.

* به نظر شما مدیریت جنگ چگونه توانست از سد قراردادها و قطعنامه‌های امریکا و اذنابش عبور کند و در نهایت جنگ را با تمام مشکلاتی که این قراردادها به‌جود می‌آوردند با موفقیت به پایان برساند؟

مسعود رضایی: جزئیات این اقدامات را باید از کسانی مثل آقای رفیق‌دوست و دیگران که در متن کار بوده‌اند بپرسید. آن‌ها بودند که می‌رفتند و با روش‌های مختلف کارهایی را برای دور زدن تحریم‌ها انجام می‌دادند.

من به صورت کلی می‌گویم که اتفاقاً این تحریم‌ها باعث شد که ما به صورت خیلی جدی وارد عرصه بین‌المللی شویم و تمامی راه‌ها و شیوه‌ها و امکانات مبادلات بین‌المللی را در عرصه اقتصادی و نظامی فرابگیریم و از تمامی آن راه‌ها برای تأمین نیازهای داخلی خودمان استفاده بکنیم. بنابراین ما به یک کشور بسیار ماهر در تأمین نیازهای خودمان در سخت‌ترین شرایط تبدیل شدیم.

مثل این است که شما یک شخص را ببرید و جدی‌ترین دوره‌های چریکی و کماندویی را به او یاد بدهید. کمااینکه این کار را می‌کنند و یک کماندو را می‌برند وسط یک کویر رها می‌کنند و می‌گویند شما باید آب و غذای خودتان را در این کویر به هر نحو ممکن به دست بیاورید و بتوانید خودتان را به پایگاهی برسانید که صد کیلومتر آن طرف‌تر است. خوب، آن کسانی که این آموزش‌ها را ببینند از این توانایی برخوردار می‌شوند که در سخت‌ترین شرایط خودشان را زنده نگه‌ دارند. تحریم‌هایی که در آن زمان به ایران تحمیل شد هم در واقع نوعی آموزش جدی برای تأمین نیازهای کشور در شرایط بسیار سخت و بحرانی به ما داد.

الان هم روی پا ماندن نظام جمهوری اسلامی و کسب موفقیت‌های مختلف در داخل و عرصه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی همه نشان‌دهنده این است که قراردادها و طرح‌هایی که امریکا برای از پا درآوردن این نظام در پیش گرفته به نتیجه نرسیده است.

امروز هم اگر امریکایی‌ها این تحریم‌های فلج کننده را بر ایران اعمال می‌کنند و مشاهده می‌کنند که ایران فلج نمی‌شود، ‌این نتیجه همان تحریم‌هایی است  که در طول ۴۰ سال گذشته بر کشور اعمال شده و کشور را به کماندویی تبدیل کرده است که مرتب آموزش دیده و در سخت‌ترین شرایط خودش را سرپا نگاه داشته است.

بنابراین، این تحریم‌های فلج‌کنند جواب نمی‌دهد. آن‌ها انتظار این را نداشتند که ایران بتواند همه تحریم‌ها را دور بزند. یعنی علی‌رغم بسته بودن و قفل بودن سیستم بانکی بین‌المللی برای ایران، کشور ما بتواند ‌مقداری از منابع مالی خودش را که حاصل فروش نفت بود به داخل کشور منتقل کند و از آن‌ها استفاده کند. این توانایی را ایران در طول این ۴۰ سال همانند یک چریک آموزش دیده کسب کرد.

راهکارهای مدیریتی جنگ برای دور زدن تحریم‌های امریکا

ایران در طول آن مدت، چه در عرصه تأمین مایحتاج عمومی مردم و چه در عرصه تأمین تسلیحات مورد نیاز خودش به یک سطح بالایی از مهارت دست پیدا کرد و ما توانستیم از جاهای مختلف نیاز خودمان را برطرف و مرتفع کنیم. موشک‌هایی را از لیبی گرفتیم. موشک‌های موسوم به کرم ابریشم را از یکی دیگر از کشورها گرفتیم و خلاصه به این ترتیب آن نیازهای تسلیحاتی کشور، علی‌رغم همه تحریم‌ها و محاصره‌هایی که علیه ما وجود داشت تأمین می‌شد.

این را باید در نظر داشته باشیم که آمریکایی‌ها خیلی مراقب این بودند که ما نتوانیم به این سلاح‌ها دست پیدا کنیم ولی بالاخره مدیران جنگ و مسئولان سیاسی کشور راه‌های مختلفی را طی کردند و این نیازها را هم از کشورهای مختلف به طرق مختلف تأمین کردند. البته این تجهیزات و این امکانات یک مقدار گران‌تر تأمین می‌شد و این طبیعی بود چون می‌بایست به صورت مخفی و محرمانه به دست ما می‌رسید.

ولی مهم این بود که به هرشکل این نیازها تأمین می‌شد و مورد استفاده قرار می‌گرفت و ما می‌توانستیم آن عملیات و طرح‌هایی را که مورد نظر مسئولان و مدیران نظامی جنگ بود را پیاده کنیم. بنابراین اگر در حوزه مسائل اقتصادی تحریم‌ها را دور می‌زدیم، در مسائل نظامی هم از به مهارت‌هایی دست پیدا کرده بودیم که با استفاده از آن مهارت‌ها می‌توانستیم تحریم‌ها را دور بزنیم.

*یکی دیگر از اقدامات امریکا در مقابله با ملت ایران، انعقاد قراردادهای نظامی با رژیم بعث عراق بود. براساس این قراردادها امریکا به عراق کمک نظامی و تسلیحاتی ارائه می‌کرد. مثلا امریکا در سال ۱۹۸۲، قرارداد فروش ۶۰ فروند هلیکوپتر با عراق به امضا رساند و یک سال بعد یک قرارداد همکاری میان دونالد رامسفلد و صدام در بغداد به امضا رسید. به نظر شما انعقاد قراردادهای نظامی با کشور طرف مقابل ایران در جنگ چه تاثیری در روند جنگ داشت؟

مسعود رضایی: البته فقط آمریکا نبود که در دوران دفاع مقدس جلوی ایران ایستاد. بلکه یک جبهه جهانی استکباری در مقابل انقلاب اسلامی ایستاده بود و کشورهای بلوک شرق و بلوک غرب همگی به رژیم بعث عراق کمک می‌کردند.

اتحاد جماهیرشوروی، فرانسه، انگلیس و… آنچه عراق برای شدت بخشیدن آتش به روی ایران نیاز داشت را در اختیارش قرار می‌دادند. امریکا هم در همین جبهه بود. هدف همه هم این بود که نظام انقلابی ایران را از پا درآورند.

شوروی‌ها در بحبوحه جنگ هواپیماهای میگ ۲۹ و ۳۱ را که از سقف پرواز بسیار بالایی برخوردار بودند و اساسا موشک‌های ضدهوایی ما به هیچ وجهه نمی‌توانستند آن‌ها را مورد هدف قرار بدهند به رژیم بعث عراق دادند. چون برد موشکی ما خیلی کمتر از سقف این هواپیما‌ها بود.

فرانسه هواپیماهای میراژ را به عراق تحویل داد و انواع موشک‌های دیگر که عراقی‌ها را به واسطه این موشک‌ها بتوانند یک جنگ دریایی و تمار عیار را علیه ما راه‌اندازی کنند. درواقع بتوانند جنگ نفت‌کش‌ها را راه‌اندازی کنند. با این قبیل موشک آنها می‌توانستند سیستم‌های راه‌داری ما را هم بزنند و سیستم‌های دفاعی ما را مختل کنند. لذا کشورهای دیگر هم به همین ترتیب از عراق حمایت می‌کردند.

اما امریکا در کنار این کمک تجهزاتی به عراق، خدمات مهم‌تری نیز در اختیار عراقی‌ها قرار می‌داد که آن ارائه اطلاعات نظامی به رژیم بعث بود. امریکایی‌ها از طریق ماهواره و هواپیماهای آواکسی که در منطقه داشتند، تمامی تحرکات نظامی ایران را به عراق گزارش می‌کردند و این اطلاعات برای عراق در جبهه‌های جنگ بسیار ارزشمند بود.

لذا تمام جبهه استکبار با حداکثر توان خود از عراق حمایت می‌کرد. اما علی‌رغم این همه تلاش جبهه استکبار برای از پای در آوردن ایران، ‌مشاهده می‌کردند که عراق مدام توسط رزمندگان ایران تهدید می‌شود و درحال عقب نشینی است. تا جایی که آنها نگران سرنگونی صدام شدند.

به همین دلیل اسرائیل طرح‌های دفاعی بسیار پیشرفته‌ای را به ارتش بعث ارائه داد که از جمله آن‌ها خاکریزهای مثلثی شکل و به اصطلاح نانی شکل بود تا بتوانند جلوی پیشروی نیروهای ایران را بگیرند. علی‌رغم این همه حمایت از عراق،‌ رژیم بعث با شکست‌های پی در پی مواجهه می‌شد.

مسلم است که هدف این جبهه استکباری، تقویت عراق برای از پای درآوردن ایران بود. درکنار این همه تجهیز نظامی عراق، ‌باید کمک‌های عظیم مالی عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس را هم به این لیست اضافه کرد که واقعا میلیاردها دلار توسط آن‌ها به رژیم بعث عراق کمک مالی می‌شد. یعنی همه این حمایت‌های نظامی، اطلاعاتی، مالی و سیاسی توسط این نظام استکباری برای از پای در آوردن جمهوری اسلامی ایران انجام می‌شد.

سازمان ملل یکی از جبهه‌های امریکا علیه ایران بود

*به نظر شما آیا قطعنامه‌ها نوع دیگری از فشارهای جبهه استکبار علیه ایران در طول  دوران دفاع مقدس بود؟ با توجه به نفوذ امریکا در شورای امنیت سازمان ملل، ‌نقش امریکا را در اعمال این قطعنامه‌ها چگونه ارزیابی می‌کنید؟ تحلیل شما درباره قراردادها و قطعنامه‌هایی که در طول جنگ تحمیلی صادر شد چیست؟

مسعود رضایی: امریکا بزرگترین دشمن نظام جمهوری اسلامی بود و صدام هم به نمایندگی از امریکا با ایران می‌جنگید. طبیعی است که امریکایی‌ها سعی می‌کردند در همه جبهه‌ها برای پشتیبانی از عراق علیه جمهوری اسلامی وارد عمل شوند. سازمان ملل هم یکی از این جبهه‌ها بود و قطعنامه‌هایی را صادر می‌کرد که موجب شود دست ایران به نحوی از منافعش کوتاه شود.

 قطعنامه‌هایی که اوایل جنگ صادر می‌شد برای تثبیت موقعیت عراق بود

به‌وضوح روشن است قطعنامه‌هایی که اوایل جنگ صادر می‌شد برای تثبیت موقعیت ارتش متجاوز بعث در خاک ایران بود. در هیچ‌کدام از این قطعنامه‌ها به عقب‌نشینی نیروها به مرزهای بین‌المللی اشاره نمی‌شد و مرتبا بر آتش بس تأکید داشتند. معنای آتش بس هم این بود که نیروها در هرجایی که هستند همانجا بمانند و آتش بس برقرار شود. یعنی اگر ارتش بعث تا ۵۰ کیلومتری خاک ما آمده است همانجا بماند و اگر ده‌ها هزارکیلومتر مربع از خاک ما تحت اشغال ارتش بعثی است، ‌فعلا همینطور با آتش بس باقی بماند.

هوشیاری امام خمینی توطئه امریکایی‌ها در جریان صدور قطعنامه‌ها را خنثی کرد

در این مسئله معلوم بود که آمریکایی‌ها مدیریت کار را بر عهده دارند و می‌خواهند این قطعنامه‌ها را به ایران تحمیل کنند تا نظام ما دچار یک مشکل جدی طولانی مدت شود. یعنی اگر ایران این قطعنامه‌های اولیه را می‌پذیرفت معنایش این بود که باید بعد بنشیند و مذاکره کند که آیا ارتش بعثی از خاک ایران بیرون برود یا نرود؟ که قطعا این‌طور بود که بیرون نمی‌رود که موضع خودش را تهدید می‌کرد. لذا عراق به تدریج آن بخش‌هایی از خاک کشور ما را تصرف می‌کرد و بنا بر این طراحی‌هایی صورت می‌گرفت برای اینکه هر چه بیشتر بر نظام جمهوری اسلامی ایران فشار بیاید. اما الحمدالله مسئولان ما و در راس همه آنها حضرت امام این هوشیاری را داشتند و این قطعنامه‌ها را نپذیرفتند و بدین ترتیب این توطئه آمریکا را خنثی کردند.

قطعنامه‌ای برای متوقف کردن ایران از ادامه جنگ

بعد از عملیات کربلای ۵ که در دی ماه سال ۱۳۶۵ شروع شد و حدود یکی دو ماه ادامه داشت و فشار بسیار سنگینی را به ارتش بعثی وارد آورد، کشورهای غربی به این نتیجه رسیدند که  قطعنامه‌ای تصویب کنند که بتوانند ایران را  از ادامه این جنگ باز بدارند. چون ایران توانسته بود  فاو را اشغال کند و به تصرف خودش در بیاورد و نیروهای عراقی را تا پشت مرزها در بسیاری از جاها عقب رانده بود و دربعضی از قسمت‌ها توانسته بود حتی به داخل خاک عراق هم برود. در اواخر سال ۶۵ هم توانست با عملیات کربلای ۵ یک فشار جدی به نیروهای بعث وارد کند. بنابراین آنها به این نتیجه رسیده بودند که بعضی از شرایط  مورد درخواست ایران را در قطعنامه‌ای بگنجانند.

به این ترتیب بود که به قطعنامه ۵۹۸ رسیدند که در تیر ماه سال ۱۳۶۶ این قطعنامه به تصویب رسید. یعنی حدود ۵ ماه بعد از عملیات کربلای ۵ آنها پذیرفتند که اولا ارتش عراق در هر جایی که هست به مرزهای بین‌المللی برگردد و ثانیا متجاوز هم معلوم شود و تنبیه شود و غرامت بپردازد. وقتی این قطعنامه صادر شد برخلاف قطعنامه‌های قبلی که ایران آنها را بلافاصله رد می‌کردد این را رد نکرد و مسئولان ما تشخیص دادند  که این قطعنامه می‌تواند مبنایی باشد برای اینکه مذاکراتی روی آن صورت بگیرد به این ترتیب بعد از مدتی این قطعنامه را پذیرفتند.

در اینجا باید یک نکته را یادآوری کنم که در عملیات کربلای ۵ و بعد از آن فشاری که به ارتش عراق وارد آمد از ابتدای سال ۱۳۶۶ که دیگر عملیات تمام شده بود و ارتش عراق هم لطمه‌های زیادی خورده بود، روند بازسازی و تجهیز ارتش عراق توسط جبهه استکباری (آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس و …) به صورت مضاعفی دنبال شد. یعنی بازسازی ارتش عراق با بیشترین حمایت‌های مالی و انسانی و تجهیزاتی صورت گرفت و در طول سال ۱۳۶۶ ارتش عراق نه‌ تنها ترمیم شد بلکه می‌توان گفت به واسطه حجم بالای ورود تجهیزات نظامی به آن از قبل هم قوی‌تر شد و این اقدام آنها در حالی صورت می‌گرفت که نیروهای نظامی ایران در تحریم تسلیحاتی قرار داشتند و اساسا بازسازی آنها به صورت موثری وجود نداشت.

بنابراین این تناسب نظامی بین ایران و عراق به هم خورد. یعنی ارتش عراق در طول سال ۱۳۶۶ به شدت تجهیز شد و نیروی نظامی ایران در همان حالتی که بود و بعد از چند سال به لحاظ تجهیزاتی ضعیف شده بود به همان حالت باقی ماند. در این نامعادل‌هایی که صورت گرفت در اواخر سال ۱۳۶۶ حملات ارتش عراق به مواضع ایران شدت گرفت و در ماه‌های اول سال ۶۷ به صورتی شد که بعضی از مناطقی که در تصرف نیروهای ایرانی قرار  داشت در اختیار آنها قرار گرفت و نیروهای ایرانی در بعضی جاها مجبور به عقب نشینی شدند.

*قطعنامه ۵۹۸ در چه شرایطی صادر شد؟ آیا آمریکا می‌خواست از طریق این قطعنامه‌های بین‌المللی در آن دوران جنگ ایران را تحت فشار بگذارد؟

مسعود رضایی: قطعنامه ۵۹۸ در شرایطی صادر شد که ایران به پیروزی‌های بزرگی دست پیدا کرده بود و بنابراین آنها این قطعنامه را صادر کردند تا آن درخواست ایران را که اولا ارتش عراق باید به مرزهای بین المللی  عقب بنشیند و بعد آتش بس اعلام شود و همچنین متجاوز باید مشخص و تنبیه شود و غرامت هم بپردازد. برای اینکه ایران را به پای میز مذاکره و پذیرش قطعنامه بکشانند این درخواست‌ها را مورد توجه قرار دهند و ایران هم این قطعنامه را قبول کرد.

آنها در کنار این قطعنامه یک کار دیگر هم انجام دادند و آن هم این بود که ارتش عراق را به شدت تجهیز کردند. از اوایل سال ۶۷ فشارهای نظامی عراق به ایران شدت گرفت و تا خرداد ماه به گونه‌ای شد که این فشارها بسیار شدید شد و بعضی از مشئولان نظامی و سیاسی ما به حضرت امام نامه  نوشتند که امکان مقابله ما در برابر این فشارها اندکی کاهش پیدا کرده است و ما نیاز به تجهیزات خیلی زیادی داریم که فعلا در دسترس ما نیست. لذا قطعنامه را پذیرفتیم که البته به تعبیر حضرت امام همانند نوشیدن جام زهر بود. یک شخص چه موقع جام زهر می‌نوشد؟ زمانی که بر اثر ظواهر امر چاره‌ دیگری جز این نباشد.  این ماجرای قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش ایران بود.

* آیا می‌توان گفت قطعنامه ۵۹۸ هم از جمله قطعنامه‌هایی بود که با اعمال نفوذ امریکا و به منظور متوقف کردن روند پیروزی‌ها و موفقیت‌های ایران در جنگ صادر شد؟ چون ایران نسبت به اوایل جنگ بسیار قوی‌تر شده بود و امکان پیشروی هم پیدا کرده بود…

مسعود رضایی: خوب، من این را عرض کردم؛ بله ایران به عراق فشار آورده بود و آن‌ها می‌‎خواستند که ایران از پیگیری نظامی قضیه دست بردارد و به سمت مذاکرات بیاید ولی در عین حال برای این‌که این کار را بکنند مجبور شدند به ایران امتیاز بدهند، نه این‌که او را تحت فشار قرار دهند. ایران به عراق فشار آورده بود و همان‌طور که توضیح دادم شرایط به گونه‌ای شده بود که آنها به این نتیجه رسیدند برای متوقف کردن ایران و بازداشتن کشور ما از ادامه عملیات نظامی، یک امتیاز بدهند. این امتیاز همان بندهای مورد نظر ایران بود که در قطعنامه ۵۹۸ گنجانده شد و تصویب شد و بعد از این‌که این قطعنامه منتشر و صادر شد ایران آن را رد نکرد. در حالی که قطعنامه‌های قبلی بلافاصله بعد از این‌که صادر می‌شدند ایران آن‌ها را رد می‌کرد. به این دلیل که می‌دید شرایط مورد نظرش در آن‌ قطعنامه‌ها نیست. ولی قطعنامه ۵۹۸ را رد نکرد. از طرف دیگر هم آن‌ها عراق را به شدت تجهیز نظامی کردند و عراق فشارهای نظامی خودش را افزایش داد.

* بعد از پایان جنگ تحمیلی هم باز شاهد هستیم که امریکا تحریم‌هایی را به منظور تحت فشار قراردادن ایران بر این کشور تحمیل می‌کند. به نظر شما چگونه این اقدامات آمریکا نتوانست جلوی پیشرفت ایران را سد کند؟

مسعود رضایی: آمریکایی‌ها از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی،  تحریم‌های همه جانبه خودشان علیه ایران را شروع کردند و به تدریج آن را شدت بخشیدند تا جایی که امروز دیگر شدیدترین تحریم‌ها را علیه ایران به کار می‌گیرند. علتش هم این است که آن‌ها از ابتدا متوجه این ماجرا شدند که نظامی که به جای رژیم پهلوی وابسته در ایران روی‌کار آمده است، نظامی است که پرچم استقلال‌طلبی و آزادی خواهی را در دست دارد و تلاش می‌کند خودش به این هدف دست پیدا کند و برای دیگر ملت‌های مسلمان و مستضعف به عنوان الگو قرار بگیرد. بنابراین آن‌ها تکلیف خودشان را با این نظام مشخص کردند. تکلیفشان هم این بود که به هر ترتیب ممکن این نظام را از پا بیندازند.

تحریم‌هایی که صورت می‌گیرد ابزارهای کار آنها برای رسیدن به این هدف است. تحریم‌ها هدفش این است که نظام را از پیشرفت باز دارد، جامعه را دچار کمبودها بکند، مشکلات اقتصادی عدیده در کشور در زمینه‌های مختلف به وجود بیاورد، نارضایتی‌های اجتماعی را به تدریج به واسطه رکود اقتصادی و مشکلات اقتصادی شکل بدهد و بعد هم این نارضایتی‌های اجتماعی را به سمت نارضایتی‌های سیاسی و تظاهرات‌های و تنش سیاسی به پیش ببرد و نظام را در درون خودش دچار مشکل کند و به این ترتیب آن را به زمین بزند. این هدف کلی آمریکا است و از ابتدای انقلاب هم این ماجرا را شروع کرده و پیش آمده است.

اما آن‌چیزی که عیان است این است که امریکا تاکنون در رسیدن به اهدافش موفق نبوده است. این‌ که نظام جمهوری اسلامی علی‌رغم همه آن تلاش‌هایی که امریکا صورت داده همچنان پابرجاست، نشان‌دهنده عدم موفقیت امریکاست.

خوب، تحریم‌های آمریکایی علیه ایران از خردادماه ۱۳۵۹ شروع شد و تا امروز به بهانه‌های مختلف ادامه دارد. در دوره جدید هم با توجه به مسائل هسته‌ای تحریم‌های به اصطلاح خودشان فلج کننده را بر ایران تحمیل کردند و امیدوار بودند که واقعاً ایران فلج بشود. به گفته خود مقامات آمریکایی و اروپایی، تحریم‌هایی که در این چارچوب بر ایران تحمیل شد تاکنون بر هیچ کشور دیگری تحمیل نشده و بی‌سابقه بوده است.

حتی بعد از برجام هم ما شاهد این هستیم که آمریکایی‌ها به وعده‌های خودشان عمل نکردند و همچنان درپی این هستند که به بهانه‌ها و شیوه‌های مختلف این تحریم‌ها را با شدت هرچه بیشتر ادامه بدهند. سرپا ایستادن نظام جمهوری اسلامی (با توجه به تمامی این تحریم‌هایی که تاکنون اعمال شده) در حال حاضر از نظر آن‌ها یک امر شگفت‌انگیز است. یعنی آن‌ها متعجب هستند که چرا این نظام از پا نمی‌افتد؟! چرا این نظام سرنگون نمی‌شود؟! اگر یک دهم از این تحریم‌ها بر کشور دیگری شده بود آن کشور از پا می‌افتاد اما چرا این نظام جمهوری اسلامی از پا نمی‌افتد؟

لذا برای آن‌ها یک امر شگفت‌انگیز است. آن‌ها دقیقاً می‌دانند چکار می‌کنند. آن‌ها می‌دانند بستن و قفل کردن کل سیستم بانکی یک کشور در حوزه بین‌الملل یعنی چه؟ آن‌ها می‌دانند تحریم نفتی یک کشور و نخریدن نفت از یک کشور یعنی چه؟ آن‌ها این را می‌فهمند که عمده‌ترین شرکت‌های یک کشور و مهم‌ترین شخصیت‌های یک کشور را در حوزه اقتصادی تحریم کردن یعنی چه؟ و چون می‌فهمند، همین کارها را انجام می‌دهند.

مثل یک پزشکی که می‌داند اگر یک سم خاصی را وارد بدن یک شخص کند چه اتفاقی می‌افتد. مثلاً آن فرد باید در عرض دو دقیقه بمیرد. حالا آن‌ها می‌آیند به مقدار بیش‌تر از آن چه که لازم است که با این سم یک نفر بمیرد سم به بدن او وارد می‌کنند و بعد می‌بیند که این فرد نمی‌میرد بنابراین طبیعی است که شگفت‌زده می‌شوند از این که این فرد چرا نمی‌میرد؟ این طبیعتاً می‌بایست بمیرد با این مقدار سمی که به بدن او وارد کردیم یا با یان مقدار فشاری که به گلوی او وارد می‌کنیم این فرد می‌بایست خفه بشود ولی چرا این خفه نمی‌شود این‌ها یک بعد تحلیلی دیگرش این است که نظام جمهوری اسلامی علی‌رغم بعضی حرف‌ها و حدیث‌هایی که وجود دارد از یک استحکام درونی خوبی برخوردار است. و می‌تواند در برابر این همه فشار و تحریم مقاومت بکند و الحمدلله تا الان مقاومت کرده بر پا ماندن نظام جمهوری‌اسلامی و کسب موفقیت‌های مختلف در داخل و  عرصه منطقه‌ای و بین‌المللی این‌ها همه نشان می‌دهد طرح‌هایی که برای از پا انداختن این نظام توسط آن‌ها طراحی شده و اجرا شده نتوانسته به موفقیت برسد.

منبع: مجله صبح قریب

انتهای پیام/

[ad_2]

لینک منبع

ثبت شرکت سئو سایت

به این نوشته امتیاز بدهید!

سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس

  • ×

    با ما در ارتباط باشید