خسروزاده: در نتیجه رقابتهای میان عثمانی و آلمان جمهوری گرجستان و آذربایجان شکل گرفت
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس ۱۶ اردیبهشت ۹۷ 0۰7
[ad_1]
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، همایش بینالمللی صدمین سالگرد دوره نخست استقلال جمهوریهای قفقاز در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران با حضور نویسندگان و محققان تاریخی برگزار شد.
در آغاز این همایش، حسین احمدی، دبیر علمی همایش، با اشاره به مسئله جدایی قفقاز از ایران گفت: بیش از دویست سال از جدایی قفقاز از ایران میگذرد؛ رویدادی که تاثیرات مثبت و منفی فراوانی بر جریانهای اندیشهای، سیاسی، اقتصادی و… ایران گذاشته است. اما متاسفانه این مسئله در ایران مورد غفلت واقع شده است.
وی سپس افزود: فاصله بین انقلاب روسیه تا مسلط شدن بلشویکها یعنی سالهای ۱۹۱۸-۱۹۲۱، دوره استقلال جمهوریهای گرجستان، ارمنستان و آذربایجان است.
بخش بعدی سخنان مقدماتی دبیر علمی این همایش درباره برگزاری همایش و فراخوان مقاله بود. ایشان در این بخش به سند محور بودن مقالات ارسال شده اشاره کرد.
در این همایش سیروان خسروزاده نویسنده کتاب «خاطراتی از عملیات نظامی در آذربایجان » به واکاوی سیر روابط بلشویکها و عثمانیها (۱۹۱۷-۱۹۲۱)پرداخت. و گفت: موضوع سخنان من درباره بررسی دو کشوری است که بر اساس برنامه متفقین فاتح قرار بود سرنوشت آنها طور دیگری رقم بخورد و متفقین در آنجا قدرت بگیرند، اما روند بر خلاف این طرح پیش رفت.
وی افزود: روابط روسیهها و ترکیه در طول تاریخ خصمانه بوده است و اوج این تخاصم در جنگ کریمه است. شکستهای ارضی عثمانی در برابر روسیه، ناسیونالیستهای عثمانی را به تکاپو وا داشت. این اندیشه دلیل اصلی حضور عثمانیها در جنگ جهانی اول بود. آنها به دنبال تحقق آمال پانترکیسم بودند و از همین رو درصدد فتح قفقاز برآمدند.
خسروز زاده ادامه داد: البته آنها تا سال ۱۹۱۷ و انقلاب اکتبر نتوانستند وارد قفقاز شوند، اما با رخ دادن این انقلاب، نیروهای روسیه از قفقاز خارج شدند. در پی خروج نیروهای روسیه از قفقاز، بلشویکها با عثمانی قرارداد بستند، اما عثمانیها به تعهدات خود پایبند نماندند و به قفقاز دستاندازی کردند.
خسروزاده سپس چرایی متعهد نبودن عثمانیها پرداخت و افزود: به دنبال فراخوان نیروهای روسیه از مناطق پیرامونی، منطقه قفقاز، آمادگی دفاعی لازم برای مقابله با عثمانی ها را نداشت. عثمانیها در سال ۱۹۱۸ زیر فشار هزینههای کمرشکن جنگ، مستاصل شده بودند و در پی منابع جدید از جمله تصرف باکو بودند؛رقابت عثمانیها و آلمانیها در قفقاز، عامل دیگری برای این دستاندازی بود.
وی افزود: در نتیجه رقابتهای میان عثمانی و آلمان بود که آلمانیها گرجیها را تحتالحمایه قرار دادند و جمهوری گرجستان شکل گرفت و ترکها هم با حمایت از آذربایجانیها، زمینه شکلگیری آذربایجان را فراهم کردند.
این نویسنده دراینباره چنین اظهار کرد: بعد از پایان جنگ جهانی اول، انگلیسیها از آن منطقه به حمایت از روسهای سفید دست زدند. از آن سو کشورهای فرانسه، ایتالیا و انگلیس به دنبال تقسیم عثمانی بودند. همین امر بلشویکها و عثمانیها را به هم نزدیک کرد. در سال ۱۹۱۹ نیروهای سه کشور یادشده، به تقسیم سرزمینهای متصرفشده از عثمانی دست زدند. این برای ترکهای عثمانی موضوعی قابل قبول بود؛ زیرا خود را شکستخورده جنگ میدانستند، اما با ورود نیروهای یونانی به ازمیر، خون ناسیونالیستی ترکها جوشید و جنبشی در آناتولی شکل گرفت.
وی افزود: اما برای استمرار این جنبش و موفقیت آن نیاز به منابع مالی بود. این نیاز در سال ۱۹۱۹، با خروج انگلیسیها از خاک قفقاز برآروده شد؛ زیرا با رفتن آنها، نمایندگان عثمانی توانستند به باکو روند و نیاز خود را به پول، به گوش بلشویکها برسانند. بلشویکها در قبال چنین کمکهایی شرایطی داشتند از جمله اینکه حاکمیت شورویها بر قفقاز و در بحر خزر تحقق پیدا کند.
خسروزاده گفت: در این زمان، در حوزه سیاست ترکیه، استقلال و حفظ تمامیت ارضی این کشور در اولویت قرار داشت. در چنین شرایطی آنها از جمهوری آذربایجان خواستند تسلیم شوروی شود. سرکوب ارمنستان سیاست دیگر ترکیه بود؛ چرا که ارمنیها در برابر ترکیه مطالبات ارضی داشتند. با توجه به همین سیاست، بلشویکها خواستار آن شدند که ارمنیها در برابر ترکها از مطالبات ارضی خود دست بردارند.
این نویسنده و پژوهشگر تاریخ پس از اشاره به موضوع تصرف گرجستان به معاهده لوزان (۱۹۲۱) و به رسمیت شناخته شدن شوروی توسط انگلیس اشاره کرد و سخنان خود را چنین جمعبندی کرد: تا اوایل ۱۹۲۱، بلشویکها تصور میکردند یک حکومت کمونیستی در ترکیه روی کار خواهد آمد، اما مصطفی کمال عناصر بلشویک در ترکیه را طرد کرد. بااینحال، این دو حکومت به دلیل شرایط بینالمللی به تعامل خود ادامه دادند و در همین تعامل، هم باعث حفظ تمامیت ارضی ترکیه و هم استمرار حاکمیت بلشویکها در شوروی شد.
بیگدلی: جمهوری اسلامی ایران جز اولین کشورهای بود که استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناخت
علیرضا بیگدلی دیپلمات پیشین و پژوهشگر منطقه قفقاز از دیگر سخنرانان این برنامه طی اظهاراتی گفت: جمهوری قفقاز در دو مرحله استقلال خود را به دست آورد قبل از فروپاشی شوروی رئیس جمهور وقت ایران در نماز جمعه روند فروپاشی شوروی را اشاره کرد و استقلال جمهوریها را مورد توجه قرار داد. این سخنان رئیس جمهور بعد از سفری بود که وزیر خارجه وقت به جمهوریهای قفقاز رفته بود و به این نتیجه رسیده بود که شوروی به زودی متلاشی خواهد شد.
وی ادامه داد: ۴ دیماه گرپاچف فروپاشی شوروی را رسماً اعلام کرد و همان سال ما استقلال جمهوری آذربایجان را به رسمیت شناختیم و ما به دلیل اینکه در آذربایجان از دیرباز کنسولگری داشتیم شناخت بیشتری از این کشور داشتیم و ایران دومین کشوری بود که آذربایجان را شناسایی کرد. البته در سال ۱۳۱۸ که برای اولین بار جمهوری آذربایجان اعلام استقلال کرد سیدضیاءالدین طباطبایی هفت قرارداد با آذربایجان بسته بود و استقلال جمهوری آذربایجان بیش از تحت تأثیر تحولات داخلی باشد تحت تأثیر تحولات بینالمللی بود.
وی در پایان گفت: آنچه سرنوشت منطقهای برای استقلال را فراهم آورد جنگ عثمانی با ایتالیا بود و این جنگ دست عثمانیها را برای اروپا رو کرد و نشان داد که عثمانیها از درون دچار اضمحلال شدند و قدرت دفاعی ندارند.
نقش فرقه مساوات در تحولات باکو
پس از این بخش، مسعود عرفانیان، پژوهشگر حوزه تاریخ، مقاله خود را با عنوان «نقش فرقه مساوات در دگرگونیهای سیاسی اجتماعی خانات گنجه، باکو و شروان» ارائه کرد. وی در آغاز سخنان خود به شهر باکو اشاره کرد و گفت: تا پیش از سال ۱۸۷۰، این شهر ساکت و آرام بود و بهرغم وجود چاه نفت در آنجا، به دلیل میزان کم استخراج این ماده، در مرکز توجه نبود، اما با افزایش فراوری نفت و حضور سرمایهداران در این شهر مهاجران بسیاری به آنجا کوچ کردند. این امر زمینه فعالیت احزاب چپگرا، به ویژه حزب سوسیال دموکرات روسیه را در باکو فراهم کرد. از حزب های دیگر فعال در این شهر می توان به فرقه دموکرات و مساوات اشاره کرد.
در بخش بعدی، عرفانیان موضوع شکلگیری فرقه دموکرات را پیش کشید و گفت: این فرقه از درون سازمان همت، شکل گرفت. البته انقلاب ترکهای جوان در سال ۱۹۰۸ در عثمانی، تاثیر بسزایی در شکلگیری این فرقه داشتند. این فرقه به نمایندگی بورژوازی در حال رشد فعالیت میکرد.
وی افزود: محمدعلی رسولزاده، پسر عموی محمدامین رسولزاده از بانیان آن بود. این فرقه را «مساوات» نام نهادند. مساوات به معنای برابری است و دلیل این نام، تلاش فرقه یادشده بر تحقق حقوق برابر با روسیان مسیحی برای مسلمانان روسی بود.
عرفانیان با اشاره به اینکه درباره سال تاسیس این فرقه نظرهای متفاوتی وجود دارد، اظهار کرد: مساوات تا سال ۱۹۱۷ فعالیت پنهانی داشت و جمعیت خوانده میشد. به دست آوردن استقلال تمام ملل مسلمان، پشتیبانی از همه ملل مسلمان به هنگام جنگ با دشمن، تشدید مبارزه در جهت حفظ موجودیت مسلمانان از جمله اهدافی بود که برای این حزب در نظر گرفته شده بود.
رقابت مساواتیها و بلشویکیها موضوع دیگری بود که عرفانیان به آن اشاره کرد. وی با بیان این مطلب که فرقه مساوات در روند سیاسی باکو بر بلشویکها غلبه پیدا کرد، نحوه این غلبه را شرح داد.
این پژوهشگر تاریخ در بحث از چگونگی این تسلط از نقش عثمانیها سخن گفت و اظهار نمود: تمام اقدامات مساواتیها در قفقاز زیر چتر حمایتی ترکان عثمانی بود.
پایان بخش سخنان مسعود عرفانیان، نامگذاری کشور آذربایجان بود. وی در این بخش دیدگاههای جمیل حسنی درباره نامگذاری خانات شروانات، گنجه و باکو به آذربایجان را بیان کرد.
ایرانیان در قفقاز و قفقازیان در ایران
الهام ملکزاده از دیگر سخنرانان برنامه بود که مقاله خود را با عنوان «مهاجرت دوسویه ایرانیان در قفقاز» ارائه کرد. وی با اشاره به اینکه مقاله یادشده با استفاده از اسناد آستان قدس رضوی درباره مهاجرانی که از منطقه قفقاز آمدند نگاشته شده است، نخست موضوع مهاجرت نیروهای کار ایرانی (تجار، کسبه و کارگران) به قفقاز را مطرح کرد. ملکزاده در این بخش گفت: پیشرفت صنعتی منطقه قفقاز جاذبه بسیاری برای ایرانیان داشت. همین امر باعث شد ایرانیان بسیاری به این منطقه مهاجرت کنند و عدهای موقت و عدهای دائم در آنجا مستقر شوند. این مهاجران ایرانی به مرور در قفقاز به جمعیتی اثرگذار بدل شدند.
وی افزود: در دوره رضاشاه، بازگشت گسترده مهاجران قفقازی به ایران را شاهدیم. آنها بیشتر خانوادههای شیعیمذهب بودند که نسبت به سیاستهای بلشویکها نظر خوشی نداشتند. سیل دوم مهاجرتها مربوط به نیمه دوم حکومت رضاشاه بود. در این زمان، گروه دیگری از این مهاجران به ایران آمدند.
ملکزاده پس از بیان علل این مهاجرتها، به مهاجرت قفقازیها به ایران اشاره کرد و گفت: مسائل اعتقادی بهویژه پس از تشکیل حکومت بلشویکها، دلیل اصلی حضور آنها در ایران بود.
وی با بیان اینکه قفقازیهای مهاجر در رویدادهای پس از مشروطه در ایران نقش داشتند، آنها را به دو گروه تقسیم کرد: نخست گروهی که بیشتر به دلایل اعتقادی به ایران آمدند و تابعیت ایرانی گرفتند و دوم گروهی که تابعیت روسی خود را حفظ کردند. کمیته قفقاز در مشهد که در جنگ جهانی اول و به حمایت از عثمانیها تشکیل شد، دربردارنده همین قفقازیهای مهاجر بودند. حضور ارامنه قفقاز در کارهای هنری و صنایعی مثل زرگری در ایران نمود دیگری از این قفقازیهای مهاجر است.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع