حضرت امام خمینی(ره) نگران نفوذ کدام جریان بود؟
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس
14 خرداد 96
2۰23
[ad_1]
خبرگزاری فارس ـ گروه تاریخ: حضرت امام خمینی(ره) امام همواره مخالفتش با تفکر انجمن حجتیه را اعلام کرد و یکی از آخرین نگرانیهایش هم نفوذ انجمنیها بود. خرداد ۶۷ در نامه گلایهآمیز که به شورای نگهبان به دلیل اختلافات شدید با دولتمردان نوشت نامه را اینگونه به پایان برده است: «شما نگویید آنها به ما بد میگویند و ما با این صحبتها جواب آنها را میدهیم. آنها که به شما بد میگویند، پست مقدس شورای نگهبان را ندارند. شما در مکانی نشستهاید که باید خیلی از مسائل را با سکوت و وزانت خویش حل کنید. حواستان را جمع کنید که نکند یکمرتبه متوجه شوید که انجمن حجتیهایها همه چیزتان را نابود کردهاند.»
انجمن حجتیه
تشکیلات انجمن حجتیه را شیخ محمود حلبی پایه گذاشت. زمانی از مبارزین مشهد بود و یک روحانی سیاسی و فعال. به دلیل سرخوردگی از مسائل سیاسی، مشهد را رها کرد و ۱۱ سال در تهران بود، حتی برای زیارت به مشهد برنگشت.
شیخ محمود حلبی بنیانگذار انجمن حجتیه
در مشهد، بخشی از فعالیتهای وی مبارزه با بهائیت بود و زمانی که به تهران آمد، مبارزه با بهائیت را به عنوان استراتژی اصلی خود انتخاب کرد و انجمن حجتیه مهدویه را تشکیل داد. از سیاست دور شد و تا پایان عمر همین مشی را ادامه داد.
حجتالاسلام رسول جعفریان در کتاب جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران مینویسد: «تا آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، ضمن مبارزه با بهائیت، توانست جمع زیادی از نیروهای جوان را در بسیاری از شهرها به خود جذب کرده و آنان را با مسائل اعتقادی آشنا کند.»
امام هم در ابتدا از آقای حلبی حمایت میکرده، اما نظر امام خیلی زود عوض شد و در کمتر از یک سال بعدش در جواب نامه یکی از شاگردانش در قم نوشت: «راجع به شخصی [شیخ محمود حلبی] که مرقوم شده بود، جلساتش ضررهایی دارد؛ از وقتی مطلع شدهام، تأییدی از او نکردهام و انشاءالله تعالی نمیکنم.»
مبارزان معتقد بودند آنها مبارزان را جذب میکنند و آنها را از سیاست مبارزه کنار میکشند و به همین دلیل ساواک هم با آنها ارتباط دارد و از آنها حمایت میکند. انجمنیها آدمهایی با جذابیتهای معنوی بودند که جوانها را خوب جذب میکردند. خیلیها همچون آقای احمد احمد به یاد دارند که در روزهای ابتدای آشنایی چنان مجذوب میشدند که تا مدتی خواب و خوراک نداشتند تا مأموریتهای جدیدشان ابلاغ شود و انجام دهند.
خبرهایی که از همکاری انجمنیها با ساواک میرسید در نگاه منفی امام تأثیر زیادی داشت. یکی از موضوعاتی که در ذهن امام نقش بست مبارزه آنها با تصمیم چراغانی نکردن نیمه شعبان در اعتراض به رژیم شاه در سال ۵۷ بود. آنها تمام توانشان را برای شکستن اعتصاب به کار گرفتند. از همکاری انجمن با ساواک اسناد زیادی منتشر نشده است و عدهای معتقدند اعضای انجمن با نفوذ در مراکزی که اسناد در آن نگهداری میشده اسناد همکاری انجمن را از بین بردهاند.
انجمن نیروها و تشکیلاتی هم در بیرون ایران از جمله انگلستان داشتهاند که مخالفان انجمن آن را به عنوان سندی برای وابستگیشان به سرویسهای جاسوسی بیگانه و به ویژه انگلستان میدانند و میگویند تشکیلات جاسوسی حزب توده در ایران به وسیله افراد وابسته به انجمن لو رفت و آنها اطلاعات شبکه جاسوسی حزب توده را از تشکیلات جاسوسی انگلستان دریافت میکردهاند در این باره هم چیز زیادی نمیدانیم.
در خاطرات دوشنبه ۵ مهر هاشمی میخوانیم: «عصر مهندس جواد و حبیب که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند ـ درباره عملکرد کا.گ.ب و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران ـ گزارش دادند.»
انقلابیون که مخالفتهای انجمنیها و همراهی تعدادی از آنها را میدانستند از همان ابتدای پیروزی انقلاب به انجمنیها اعتراض میکردند. تیرماه ۱۳۶۰ یک روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری، امام در سخنرانیاش از عالمی گفت که مبارزه با رژیم شاه را خریت نامیده بود و برای شاه انگشتری فرستاده بود.
در جامعه پیچید که منظور امام آقای خوئی مرجع تقلید انجمن بوده و مخالفتها با انجمن حجتیه اوج گرفت. شنیده شده از امام پرسیدهاند که منظورش آیتالله خوئی بوده که ایشان تأیید نکرده است، اما به هر حال فشار بر انجمن حجتیه زیاد شد.
تیرماه ۱۳۶۰ یک روز پس از انفجار دفتر حزب جمهوری، امام در سخنرانیاش از عالمی گفت که مبارزه با رژیم شاه را خریت نامیده بود و برای شاه انگشتری فرستاده بود.
۱۹شهریور ۱۳۶۰ آیتالله خزعلی به دیدار امام رفت و از صلاحیتهای دینی انجمن گفت تا از او بخواهد جلوی موج مخالفتها با انجمن را که زیاد شده بود بگیرد، اما امام بحث را به زمان دیگری موکول کرد. فشار بر انجمن بیشتر میشد و خیلیها تلاش داشتند آنها را از نهادی دولتی بیرون بریزند.
آیتالله خزعلی
مروز زمان نظر امام را عوض نمیکرد و معتقد بود: «افراد مؤثر آنها در پستهای حساس و کلیدی نباشند. اگر خودشان میخواهند، انجمن منحل شود وگرنه نظارتی بر کار آنها بشود.» افراد زیادی پیش از انقلاب عضو انجمن بودند و سپس آن را رها کرده بودند و یا اگر هم رها نکرده بودند، تنها به انجمن علاقهمند بودند و در جو ضدانجمنی که ایجاد شده بود بعضاً اتهام انجمنی بودن بهانهای برای تصفیه حساب شخصی و گروهی میشد. اما گویا امام خطر زیادی از ناحیه انجمن احساس میکند و تیرماه ۶۲ در سخنرانیاش مطالبی میگوید که فشار بر انجمنیها بیش از گذشته میشود: «یک دسته دیگر هم که تزشان این است که بگذارید که معصیت زیاد بشود تا حضرت صاحب بیاید. حضرت صاحب مگر برای چی میآید؟ حضرت صاحب میآید معصیت را بردارد، ما معصیت کنیم که او بیاید؟ این اعوجاجات را بردارید.»
انجمنیها به حدیثی اشاره میکردند و میگفتند هر پرچمی که قبل از ظهور بلند شود باطل است. شاید امام معتقد بوده اینها با این حرفهایشان مردم را دچار تردید میکنند و امام که همواره شکست جمهوری اسلامی را از داخل می دید نگران بود، گسترش این حرفها انقلابیون را بیتفاوت و جمهوری اسلامی را به شکست بکشاند.
در فروردین ۶۷ گفت: «حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که تکلیفمان دیگر ساقط است؟… ما برخلاف آیات شریفه قرآن دست از نهی از منکر برداریم، دست از امر به معروف برداریم و توسعه بدهیم گناهان را برای اینکه حضرت بیایند؟» بعد گفته بود: «ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است.» اشاره به حدیثی از امام صادق بود که اگر حدیثی رسید که با قرآن نمیخواند آن را به دیوار بکوبید.
مخالفتها با انجمنیها بیشتر شد. شیخ محمود حلبی گفته بود ما چنین نمیاندیشیم که برای ظهور باید معصیت زیاد شود و منظور امام ما نیستیم و از امام پرسیده بودند گفته بود منظورم همانها هستند.
همان ایام انجمن بیانیه داده بود که فعالیتهای انجمن تعطیل میشود. محمدحسین رحیمیان میگوید وقتی خبر تعطیلی فعالیتهایشان را بردیم امام آن را کناری انداخت و گفت تعطیلی غیر از انحلال است آنها فکر کردهاند… شنیده شده امام میگفت تعطیلی موقت است و پس از مدتی دوباره شروع به کار میکنند.
منبع: دائرالمعارف مصور تاریخ زندگی امام خمینی(ره)
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع