دلایل مخالفت شهید مطهری با ریاست لاهوتی در کمیته انقلاب
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس
24 بهمن 96
5۰53
[ad_1]
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، بحث بر سر انتخاب نخستین رئیس کمیته انقلاب در میان انقلابیون جنجالی برانگیخت برخی از اعضای بیت امام خمینی و مرتبطین با سازمان مجاهدین خلق بر این سمت اصرار داشتند. حضور وحید لاهوتی فرزند شیخ حسن لاهوتی در سازمان مجاهدین خلق دلیل این اصرار بود.
آیتالله مهدوی کنی که نخستین رئیس کمیته انقلاب اسلامی انتخاب شد در این باره میگوید: « مرحوم آقای لاهوتی… بیشتر میتوانست با نهضتیها و مجاهدین بنیصدر بسازد، چون با آنها سوابقی داشت و یکی از فرزندان هم جزو مجاهدین خلق بود. آنها با واسطهای پیشنهاد داده بودند که آقای لاهوتی مسئول کمیته بشود….امام در آن وقت در مدرسه علوی تشریف داشتند. ما در روز دهم یا یازدهم اسفند ۱۳۵۷ با دوستان نشسته بودیم. این قدر یادم هست که مرحوم شهید بهشتی، باهنر، آقای هاشمی، آیتالله خامنهای آیتالله مفتح، آیتالله محلاتی،آیتالله شاهآبادی و ناطق نوری در آن جلسه حضور داشتند و درباره جریانات و اوضاع مملکت صحبت میکردیم.
ساعت یازدونیم بود که ناگهان مرحوم شهید مطهری سراسیمه از اتاق دیگر وارد شدند و گفتند:« الان این نهضتیها و بعضی از این وزرای نهضت آزادی با آقای لاهوتی محضر امام هستند. امام حکم فرماندهی نیروهای انقلابی را برای آقای لاهوتی نوشتهاند و بناست ساعت ۱۲ از رادیو پخش شود و این فاجعه است. خود آقای لاهوتی آدم بدی نیست، ولی ایشان فردی عاطفی و احساسی و ساده است و اینها دورش را گرفتهاند و ممکن است رگ حیاتی انقلاب، یعنی نیروهای مسلح انقلاب را در اختیار اینها قرار دهد و این خیلی خطرناک است».
آقای مطهری از همان جا که خدمت امام رفتند و عرض کردند دو، سه دقیقهای به این اتاق [اتاق پهلویی] تشریف بیاورید. سپس گوشزد کردند که این جریان، جریان خطرناکی است.
آقای مطهری از همان جا که خدمت امام رفتند و عرض کردند دو، سه دقیقهای به این اتاق [اتاق پهلویی] تشریف بیاورید. سپس گوشزد کردند که این جریان، جریان خطرناکی است.
ناگفته نماند که حضرت امام نسبت به آقای مطهری بیش از همه علاقه و اعتماد داشتند ضمناً ایشان مسأله تفکیک کمیته و سپاه را هم طرح کردند و برای اینکه کار شدنی باشد، گفتند آقای لاهوتی را برای سپاه بگذاریم. آن وقت هنوز سپاه شکل نگرفته بود امام گفتند: «پس چه کسی کمیته را قبول میکند؟» گفتند: «آقای مهدوی اعلام آمادگی کردهاند.» امام گفتند اشکالی ندارد به حکم سرپرستی کمیتهها به طور موقت به نام حقیر صادر گردید».
۲۳بهمن ۱۳۵۷. تهران، نمایی از یکی از اولین رژههای خیابانی اعضای کمیته انقلاب اسلامی
آیتالله مهدوی کنی یکی از شروط این مسئولیت را همراهی دوستان و روحانیت و در این راستا کمیتههای چهاردهگانه مناطق تهران با حضور شخصیتهایی مانند آیتالله عمید زنجانی، آیتالله سیداحمد علمالهدی، آیتالله حیدرعلی جلالی خمینی، علیاصغر مروارید، سیدهادی خسروشاهی، مصطفی ملکی، شهید محمد مفتح و … شکل گرفتند.
۱۳۵۹. آیتالله محمدرضا مهدوی کنی در کنار آیات و حجج اسلام: سید علی هاشمی گلپایگانی، حیدر علی جلالی خمینی و شیخ عباسعلی سرفرازی ازرؤسای کمیتههای انقلاب اسلامی در تهران
بسیاری از زندانیان مسلمان رژیم سابق مانند آیتالله باقری کنی برادر بزرگتر آیتالله مهدوی کنی، عزتشاهی، احمد خالدی، شهید سعید گلاببخش، علی قنادها، بهزاد نبوی، شهید صادق اسلامی، مجتبی ثبوت، حسین شریعتمداری، حسین صادقی، سیدرضا نیری، خسرو تهرانی و جمال اصفهانی با این کمیتهها به همکاری پرداختند.
مرتضی الویری از اعضای اولیه کمیته انقلاب اسلامی، پیرامون چگونگی تشکیل کمیتهها مینویسد:
«تشکیل کمیتهها در محلات و مساجد یک اقدام خودجوش الهی بود. در بهمن ماه ۵۷ مسأله را با شهید مطهری در میان گذاشتیم و برای تشکیل کمیتهای که بتواند همه کمیتهها را زیر پوشش بگیرد و کنترل کند، اعلام آمادگی کردیم. شهید مطهری موضوع را به استحضار امام رساند و ایشان با تشکیل کمیته موقت انقلاب اسلامی موافقت فرمودند. شورای فرماندهی کمیته مرکب از ۷ نفر که ۴ نفرشان روحانی بودند. از جمله آیتالله مهدوی کنی، شهید دکتر محمد مفتح و سه نفر دیگر با اکثریت آرا انتخاب شدند که عبارت بودند از: شهید حاج محمدصادق اسلامی که در انفجار حزب جمهوری اسلامی شهید شد، اصغر نوروزی و بنده».
با تأسیس کمیته مرکزی انقلاب اسلامی، روند تأسیس کمیتهها که در تمام وزارتخانهها و دستگاههای دولتی رشد و امور مملکتی را مختل کرده بودند، متوقف شد و آیتالله مهدوی کنی در گفتوگوی مطبوعاتی یک روز پس از انتصاب به تفصیل وظایف کمیته مرکزی و کمیته شهرستانها و مناطق تهران توضیح داد.
ایشان همچنین مسئولین مناطق چهاردهگانه کمیته تهران را معرفی کرد اما در این میان برخی از عناصر ماجراجو و فرصتطلب هم در میان نیروهای کمیته دیده میشدند. برخی از آنها پیش از انقلاب سوابق سوءاخلاقی و اجتماعی داشتند و در شرایط اولیه انقلاب بعضیها متحول و با طوفان انقلاب همراه شده و دست از کارهای گذشته خویش کشیده و در مسیر جذب اصلاح شده بودند برخی نیز از شرایط بحرانی انقلاب سوءاستفاده کرده و برای تسویهحسابهای شخصی به کمیته آمده بودند. آیتالله مهدوی کنی در این مورد میگوید: «اوایل انقلاب جذب نیروها در کمیته ح ساب و کتابی در تعداد نیرو، گزینش، آموزش انتظامی، نظامی و … نداشت، به همین جهت یکسری نابسامانیهایی را به دنبال داشت. حتی بعضیها به نام کمیته افرادی دور خودشان جمع کرده و تشکیل کمیته داده بودند و کارهای غیر از کارهای انتظامی میکردند؛ زمین و اموال تقسیم میکردند و …»
در واقع پیش از آنکه بحث نفوذ در کمیتهها معطوف به گروههای سیاسی باشد، گروه افرای که صلاحیتهای لازم برای در دست داشتن سلاح در روزهای پرآشوب انقلاب را نداشتند برای کمیتهها تبدیل به معضل شده بودند.
سردار آیت گودرزی از یاران آیتالله مهدوی کنی در مسجد جلیلی پیش از پیروزی انقلاب و از فرماندهان کمیته اسلامی پس از پیروزی انقلاب درباره تصفیه نیروها میگوید:
«شاید بتوان گفت، اولین گام در جهت ساماندهی انسانی کمیتهها از مرداد ۵۸ و از کمیتههای کلانتری شروع شد. قرار شد از یک نقطه کوچک شروع و بعد در مناطق دیگر اجرا شود و گزینش و پذیرش را با شیوه مصاحبه شروع کردیم. حد نصابی را برای داوطلبان در نظر گرفتیم و شرایط احراز این شغل را تأمین کردیم. بعد هم آن را در مناطق دیگر توسعه دادیم تا اواسط سال ۶۰ طول کشید با بسیاری کسانی که نمیبایست در کمیته باشند به گونهای احترامآمیز تسویهحساب کردیم و رفتند».
آیتالله سید احمد علمالهدی مسئول کمیته مسجد لرزاده نیز در این زمینه اظهار میدارد:«پس از تصفیه نیروهای ناسالم، فقط بچههای ناب و افرادی ماندند که از هستیشان گذشته و از اول به قصد خدمت و انجام وظیفه شرعی و خدمت به انقلاب آمده بودند.»
آیتالله سیداحمد علمالهدی از فرماندهان ارشد کمیته منطقه ۱۰ تهران قدرت اطلاعاتی کمیته را دلیل عدم نفوذ گروهکها میداند و وی در این باره میگوید: «عجیب این بود که گروهکها در همه نهادها نفوذ داشتند و مثلاً در دادستانی آقای قدوسی را شهید کردند، در حزب جمهوری اسلامی فاجعه هفتم تیر را به وجود آوردند و … در کمیته هیچ گونه عملیاتی از طریق عامل نفوذی نتوانستند انجام دهند. ۲، ۳ حرکت هنوز صورت نگرفته بود که عامل نفوذی افشا شد. کمیته با اینکه به هم ریخته بود و تشکیلاتی نداشت، نسبت به نهادهای دیگر عامل نفوذی کمتری داشت. با تشکیلات بیشتر میشود مملکت را منحرف کرد تا بدون تشکیلات.
هر جا تشکیلاتش محکمتر بود مثل حزب جمهوری اسلامی عامل نفوذیاش هم بیشتر بود. در قضیه هفتم تیر به فاصله ۴۸ ساعت ۴۰ خانه تیمی منافقین را که همه شناسایی شده بودند، گرفتیم اینقدر اطلاعات کمیته قوی بود. در مدتی که کمیته بودیم چیزی حدود ۳ هزار پرونده برای منافقین تشکیل داده بودیم و به اوین ارسال شد.
محمد پاکدامن از فرماندهان وقت کمیته انقلاب اسلامی درباره نفوذ در کمیتهها میگوید: «گروهکها خیلی علاقهمند بودند نفوذ کنند، نفوذ هم میکردند و خیلی راحت هم پیدا میشدند، برای اینکه آن موقع جو، جو صداقت بود و همه خادم بودند و لذا خائن خیلی زود خودش را نشان میداد و برای همین زود میگرفتیم».
در مقابل نصرالله لک از فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی میگوید: «ما در گروهکها نفوذی داشتیم. مرحوم دهنوی در منطقه ۷ یکی از نفوذیها بود و آنقدر درست عمل کرد که جزو کادر گروهکها و به موصاد خیابانی و زن و بچه رجوی نزدیک شد. هر کس نمیتوانست این کار را بکند، چون گروهکها خیلی فنی بودند راحت دست طرف را میخواندند.» البته آقای لک بحث نفوذیهای گروهکها را در داخل کمیته فراموش نکرده است و میافزاید: «آسیبپذیری در مقابل نفوذیها خیلی از مهرهها را از ما گرفت، گاهی اوقات نفوذیها از برنامهها و عملکردهایشان و صحبتهایشان شناسایی میشدند و خدا کمک میکرد و اطلاعاتی به دست میآمد.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع