نشان دولت قاجار بر سینه یک قزاق/ جمهوری گیلان چگونه سقوط کرد
سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس
24 تیر 96
1۰27
[ad_1]
به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری فارس، یکی از جنبشهای ضد حکومت مرکزی ایران در جریان جنگ جهانی اول، «جنبش جنگل به رهبری میرزا کوچک خان» بود که خواهان سرنگونی رژیم استبدادی و مبارزه با استعمار انگلیس و استقرار «حکومت جمهوری» در ایران بود.
همزمان با تشکیل جمهوری سوسیالیستی گیلان، در ۳۱ ژوئیه ۱۹۲۰ (نهم مرداد ۱۲۹۹) حکومت جدیدی به رهبری «احسانالله خان»، در رشت قدرت را به دست گرفت و رسما «کمیته ملی آزادیبخش ایران» نامیده شد. اعضای آن، صرفا از هواداران احسان الله خان و سلطانزاده بودند. حکومت جدید، در سلطه یک نیروی دویست نفره روسی و ارمنی و سربازان گرجی و نزدیک به ۱۲۰۰ کارگر ایرانی صنعت نفت باکو بود و بهعنوان اولین اقدام خود، به تأسیس «اتحاد جوانان کمونیست» مبادرت کرد تا تبلیغات و تحریک و سازماندهی گروههای مسلح خود را در برابر نیروهای کوچک خان -که اینک رقیب اصلی کمیته، به شمار میرفت- تقویت کند.
اقدامات افراطی رژیم جدید کمونیستی، ناخرسندیهایی در میان طبقات مختلف مردم پدید آورد.
دولت احسانالله خان، بیانیه بلندبالایی درباره آزاد ساختن تودههای در بند، مصادره و تقسیم زمینهای مالکان بین دهقانان و … منتشر ساخت و به علاوه، در شرایط اقتصادی نواحی آن سیستم، تحویل اجباری برنج را برقرار کرد که در واقع به افزایش بهره مالکانه انجامید.
با چنین وضعیتی، اوضاع گیلان رو به وخامت گذاشت. آنچه در گیلان میگذشت، بیشتر به یک کابوس شباهت داشت تا یک رویای ملیگرانه یا یک کمونیسم روسی.
گریگور یقیکیان (فعال سیاسی و روزنامهنگار ارمنی) بهعنوان شاهد عینی، اوضاع مردم را اینگونه تفسیر میکند: «فشارهایی که از طرف احسانالله خان و کمونیستها بر مردم وارد میشد، مردم را از نظر مادی و مواد غذایی، شدیداً در مضیقه قرار داده بود. مرکز رشت، دچار حریق شد. مساجد و کلیساها و حجرهها، در آتش سوختند.»
همزمان با این درگیریها، قوای دولتی نیز، به فرماندهی استاروسلسکی، راهی شمال شد. مشیرالدوله -که ریاست کابینه مرکزی را در دست داشت- درصدد سرکوب انقلابیون بود. میرزا، در این میان، نظارهگر ماجرا بود. قوای بلشویک، رشت را تخلیه کرده، شهر به دست نیروهای دولتی افتاد و کلنل استاروسلسکی (فرمانده بریگاد قزاق) به خاطر این فتح، از احمدشاه نشان دولتی گرفت. با عقبنشینی بلشویکها، مردم به دنبال قوای آنها، حملهور شدند و عده زیادی را کشته یا مجروح کردند و متقابلا استقبال گرمی از سربازان دولتی به عمل آورند. اما مدتی نگذشت که قوای دولتی، از رشت عقب نشسته و نیروهای بلشویک، بار دیگر وارد رشت شدند. در این هنگامه، وضعیت مردم دیدنی بود! آنها، از ترس انتقام بلشویکها، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به سوی تهران متواری شدند.
کنگره باکو و مسئله جمهوری گیلان
در چنین اوضاع و احوالی، مقدمات تشکیل کنگره ملتهای شرق در باکو نیز، تدارک دیده میشد. برنامهریزی این کنگره، اقدامی از سوی کمیته اجرایی کمینترن (اتحادیه احزاب کمونیست جهان)، جهت نفوذ کمونیسم در ملل شرق بود.
در زمان تشکیل این کنگره، ایران در معرض تجلی تازهای از سیاست بلشویکها قرار گرفت. به همین دلیل، تحت فشار مشترک حزب کمونیست و ارتش سرخ، از ایران نیز، هیأتی بلندپایه به این کنگره اعزام شد. در این کنگره، به نقش حساس ایران و انقلاب شرق، اشاره شد و کنگره، بروز انقلاب در ایران را، فقط نیازمند یک تکان و فشار روحی و عزم راسخ کمینترن دانست.
اکثر اعضای کنگره باکو، علاقه داشتند خیلی زود به اختلافات گیلان خاتمه دهند و برای این امر، حیدر عمو اوغلی را شایسته دانسته و او را با یک کشتی حامل عدهای نفرات و مقداری اسلحه از توپ و تفنگ و … روانه انزلی کردند. بههرحال، بهطور مسلم، کنگره ملل شرق، در کار ایران و مخصوصا در انقلاب گیلان نظر داشت و در نتیجه اقدامات اعضای کنگره، موضوع برداشته شدن دوگانگی، وارد مرحله شد و ارسال نامههای مسالمتآمیز و درخواست رفع اختلاف به عمل آمد. هرچند ظاهرا در جلسات خود، از انقلاب گیلان چیزی نگفته، مع الوصف با اقدامات پنهانی، توانستند سروصورتی به انقلاب گیلان بدهند.
سقوط جمهوری گیلان
با آمدن حیدر عمو اوغلی و دیدار سران، کمیته مشترکی از احسانالله خان، خالو قربان، میرزا کوچک و عمو اوغلی تشکیل شد که بعدا سرخوش به جای خالو قربان، در این کمیته شرکت کرد. به راستی این آشتی مجدد نیز، کار غیرمعقولی بود. میرزا کوچک خان که مزه فعالیت کمونیستها را چشیده و دیدگاه عمومی مردم را درباره آنها مشاهده کرده بود، معلوم نیست به چه انگیزهای، این اتحاد مجدد را قبول کرد. بههرحال، این اتحاد، بسیار شکننده بود و نتوانست دوام خود را حفظ کند.
اما طولی نکشید که بار دیگر، بین سران کمیته جدید، اختلافاتی بروز کرد. در این زمان، احسانالله خان، بدون اطلاع کمیته انقلاب و بدون آمادگی نظامی، با دو هزار نفر مسلح، به سوی تهران حرکت کرد. ولی اقدام جنگی وی، منجر به شکست سختی شد. عمدهترین دلیل شکست احسانالله خان، خودداری افسران روسی از اجرای دستورهای فرماندهی در اردوی وی بنا به دستور «روتشتین» وزیر مختار جدید دولت بلشویکی در تهران، بود.
اقدام روتشتین، وزیر مختار جدید دولت شوروی، در جهت عدم حمایت احسانالله خان در حمله به تهران، نشاندهنده تغییر جهت سیاست دولت بلشویکی، در برابر جمهوری گیلان بود. زیرا به تعبیر احسان طبری: «هدف تأمین منافع ملی در این زمان، در رأس سیاست خاجی دولت بلشویکی قرار داشت.»
در واقع، سیاست جدید شوروی، از یک طرف بر پایه سازش سیاسی اقتصادی با انگلستان، و از طرف دیگر، انعقاد قراردادی در جهت بهبود مناسبات سیاسی با دولت ایران استوار بود که امضای آن نیز، به عدم حمایت شوروی از بلشویکها در گیلان منوط میشد.
در واقع رهبران رژیم بلشویکی، با کسب تجربه یکساله از اوضاع گیلان، به این نتیجه رسیدند که شرایط اجتماعی ایران، برای تحولاتی از آنکه در خود روسیه صورت گرفته بود، مساعد نیست و ایجاد نظام کمونیستی در ایران، نیاز به گذشت زمان دارد. به همین جهت، گزارشهایی که روتشتین از تهران برای وزارت خارجه شوروی فرستاد، نظرگاه سیاسی دولت شوروی را در ایران، نسبت به نهضتهای محلی کمونیستی، کاملا دگرگون ساخت. در یکی از این گزارشها -که مورد تصدیق لنین و چیچرین قرار گرفت- وی، به صراحت ابراز داشت: «. . . به شما اطمینان میدهم، هرگونه کوششی از جانب ما برای ایجاد انقلاب در هر ناحیهای از ایران، باعث خواهد شد که ایرانیان، خود را بیدرنگ به آغوش بریتانیا بیافکنند که در آن صورت، حکومت انگلستان، به چشم ایرانیان، بهعنوان منجی و رهاننده میهنشان تلقی خواهد شد.»
به همین علت، دولت بلشویکی، دست از حمایت انقلابیون گیلان برداشت و نیروهای خود را از شمال کشور فراخواند. با خروج ارتش سرخ، مخالفتها در میان اعضای کمیته انقلاب، به اوج خود رسید. بهطوری که سرانجام به عمر جمهوری شورایی گیلان، پایان داد.
پنج روز پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹، مشاور الممالک انصاری، قرارداد ۲۶ فوریه ۱۹۲۱را با چیچرین، وزیر خارجه شوروی امضا کرد. با امضا شدن این قرارداد، روابط ایران و شوروی، وارد مرحله جدیدی شد و چندی بعد، فئودور روتشتین، نخستین وزیر مختار رژیم جدید شوروی در ایران، به تهران رسید.
روتشتین نیز، در مراسم جشن تاجگذاری احمد شاه. که روز ۱۶ اردیبهشت ماه ۱۳۰۰ برپا شد. این جمله را در نطقش گنجانید: «خاطر اعلیحضرت همایون را مطمئن میسازد که دولت متبوعه و دوستدار، نظر به تعهداتی که در موقع انعقاد قرارداد نمود، با نهایت صمیمیت، اقدامات لازمه را در تسریع تصفیه مسئله گیلان، اتخاذ خواهد کرد».
به دنبال تغییر سیاست شوروی در ایران و به خصوص نسبت به جنبش جنگل، بلشویکها، به احسانالله خان پیشنهاد کردند که همراه یارانش به شوروی برود. احسانالله خان با اطرافیان خود که عبارت بودند از: حسابی، ذره لادین و حاج جعفر کنگاوری، از ایران حرکت کرد و به باکو وارد شد. ناگفته نماند؛ با اینکه در آن تاریخ، تعداد اطرافیان احسانالله خان به ۲۵۰ نفر تقلیل یافته بود، معهذا شخصا مایل نبود ایران را ترک کند. میگفت: میمانم و میجنگم. ولی کنسول شوروی در رشت به او گفت: ما، به دولت معاهده بستهایم (منظورش معاهده ۱۹۲۱ بود) و تکلیف سیاسی خارجی ما، برای مدت متمادی، با دولت ایران روشن شده و ما نمیتوانیم از شما جانبداری کنیم. باید حتما ایران را ترک نموده و به باکو بروید. این بود که احسان الله خان، در مقابل اصرار کنسول مزبور، ناگزیر شد که با کشتی به باکو عزیمت نماید.
انتهای پیام/
[ad_2]
لینک منبع