» فرهنگی، هنری » سینما و تئاتر » بازرگان و آیت‌الله منتظری مهمترین مخالفان کمیته‌های انقلاب اسلامی
سینما و تئاتر

بازرگان و آیت‌الله منتظری مهمترین مخالفان کمیته‌های انقلاب اسلامی

۲۹ بهمن ۹۶ 0۰4

[ad_1]

خبرگزاری فارس ـ تاریخ: دولت موقت در اوایل انقلاب یکی از مخالفان سرسخت کمیته‌ها بود. دلیل این مخالفت استقلال کامل کمیته‌ها از دولت و فرمانبری آنها از روحانیت بود، به‌گونه‌ای که نفس حضور کمیته با عقیده‌ مهندس مهدی بازرگان مبنی بر اینکه مردمی که انقلاب کردند به خانه‌هایشان برگردند، منافات داشت.

مرتضی الویری از اولین اعضای شورای مرکزی کمیته‌های انقلاب اسلامی در این باره می‌گوید: «کمیته‌ها در همان اوایل انقلاب شکل گرفتند و داشتند کار خودشان را انجام می‌دادند که شهربانی هم شروع کرد به بازی درآوردن با بسیاری از عوامل ضدانقلاب اصلاً کاری نداشت و برخورد نمی‌کرد و اگرچه آقای مهدوی کنی عضو شورای انقلاب بود، دولت موقت تمایل نداشت از کمیته دفاع و حمایت کند، برای اینکه احساس می‌کرد کمیته زیر بلیت خودش نیست.»

مهدی بازرگان در راستای مخالفت‌های خود و در زمانی که عصبانیت او از کمیته به اوج رسیده بود، می‌گوید: «کمیته‌ها همه‌جا هستند و هیچ‌کسی هم حساب‌وکتاب آنها را ندارد. افراد و گروه‌های تندرو و به قول خودشان انقلابی، ولی افراطی که می‌خواهند تمام برنامه و خواسته‌هایشان فوراً و کاملاً پیاده شود. در مورد کمیته‌ها باید گفت که در گذشته وجودشان به‌جا و نجات‌بخش انقلاب بود، یعنی جلوی حملات دشمن را گرفتند و حفاظت‌ها کردند، اما در وضعیت فعلی، هم کار خوب و به جا و هم کار بد و بی‌جا انجام می‌دهند.»

اما در ظاهر مشکل دولت موقت با کمیته‌ها بر سر تداخل وظایف و کارشکنی برخی نیروهای کمیته بود.

یوسف ترابی از فرماندهان کمیته در این باره می‌گوید: در اوایل انقلاب کمیته‌ها مأموریت‌های سیال و شناوری داشتند و دستورالعمل محکم و مبینی نداشتند و حضور طیفی از جوانان که ماجراجو بودند، باعث می‌شد نوعی گریز از قانون در رفتارها و عملکرد بعضی از عناصر کمیته‌های انقلاب اسلامی دیده شود.

نکته قابل‌توجه دیگر این است که در آن مقطع، رقابت‌هایی بین جناح‌های سیاسی کشور هم وجود داشت و بعضاً کمیته با جناح‌های مختلف انقلاب برخورد می‌کرد. دولت موقت گله می‌کرد که این‌ها قانونمند نیستند و بدون مجوز و حکم دستگیر می‌کنند.

نمونه‌اش دستگیری فرزندان آیت‌الله طالقانی در اوایل پیروزی انقلاب بود که آقای بازرگان از آن به عنوان خودسری یاد می‌کرده نصرالله لک در این راستا می‌گوید:«حرف دولت موقت این بود که مملکت نمی‌تواند چند دولت داشته باشد و قدرت باید در دست دولت متمرکز شود تا بتواند انجام وظیفه کند اما سیاست‌های دولت موقت متناسب با آرمان‌های امام و انقلاب نبود و با آنها در تضاد بود. آنان به قدری جسارت پیدا کرده بودند که به پاسدارها و ارزش‌ها توهین می‌کردند و می‌گفتند دیکتاتوری نعلین دارد می‌آید، خودشان را به نحوی صاحب همه انقلاب می‌دانستند. قصد خدمت نداشتند و می‌خواستند برنامه‌ای را بریزند که نظام استحاله شود و خودشان بتوانند برنامه‌های قبلی را در حیطه وسیع‌ری توسعه بدهند»

واقعیت این است که دولت موقت در ابتدا کمیته را به عنوان بازوی خود پذیرفته بود. سید مهدی هاشمی گلپایگانی از فرماندهان کمیته انقلاب اسلامی می‌گوید:« من از نخست وزیری نامه داشتم که آقا فلان است و نوشته بود که به کمیته مراجعه شود. یعنی نیروی قوی و نیروی اجرایی اینها کمیته بودند. و هر کاری می‌خواستند… به کمیته می‌نوشتند.»

نصر‌الله لک هم در این باره می‌گوید: «در اوایل، کمیته بازوی اینها بود و اختلافات ایجاد نشده بود و به کمیته‌ها اهمیت می‌دادند، ولی وقتی دیدند این پایگاه گاهی با خواسته آنها همخوانی ندارد و خیلی مطیع نیست، کمیته‌ها را خودسر و یاغی نامیدند»

اما مشکل دولت بازرگان با کمیته‌ها اساسی‌تر از این حرف‌ها بود. سید مهدی هاشمی گلپایگانی می‌گوید: «از قول اخوی‌ام که وزیر علوم بود (سید محمد‌رضا هاشمی گلپایگانی) نقل می‌کنم. ایشان می‌گفت: یک بار به دیدن آقای بازرگان رفتم تا درباره مشکلات دانشگاه و ….صحبت کنم. بعد از اینکه کمی حرف زدیم. ایشان خیلی عصبانی و نارحت گفت: آقا در شمال این کمیته‌ها مردم را اذیت کرده و جلوی آزادی مردم را گرفته‌اند… با کمیته‌ها خوب نبودند و دلشان می‌خواست کمیته‌ها مجری فرمان آنها باشند.»

حسین مقدم از فرماندهان کمیته ریشه مشکل را حضور روحانیت در راس و بدنه کمیته انقلاب اسلامی می‌داند: :چرا رابطه دولت موقت این طور بود؟ محور کمیته روحانیت بود و در راس آن آقای مهدوی کنی قرار داشت که یک روحانی صدرصد مورد تایید امام بود و از ارادتمندان ایشان بود. جانشین او آقای باقری کنی از عرفا و بزرگان نظام بود و هست. اینها هم یک سری روحانیون بسیار خوش وجهه و محترم را با خود به داخل کمیته آوردند که اینها نه تنها فرمانده، بلکه آگاه بر حلال و حرام شرع و احکام شرع و قضاوت بودند»

بنابراین اساس اختلاف دولت موقت با کمیته را پس از عبور از ظاهر قضیه و بحث ساختار و قدرت و تداخل کارها باید در محوریت روحانیت بر کمیته‌ها جستجو کرد. آیت‌الله سید احمد علم‌الهدی می‌گوید:

«رابطه‌ دولت موقت از همان ابتدا با کمیته (خوب) نبود، چون اسلحه دست کمیته بود و کمیته‌ها هم تاج روحانیت و امام بودند. نظریات و عقاید دولت موقت هم با امام نمی‌ساخت هر کاری می‌خواستند بکنند، کمیته نمی‌گذاشت و در هر قضیه‌ای می‌خواستند وارد عرصه شوند و افرادی را بیاورند کمیته جلویشان را می‌گرفت، به خاطر همین، خیلی ناراحت بودند.»

این مخالفت‌ها بارها از سوی مهندس بازرگان به امام خمینی (ره) منتقل و درخواست انحلال کمیته‌ها ارائه شد، اما هر بار پاسخ امام خمینی به این درخواست منفی بود.

آیت‌الله سید احمد علم الهدی درباره‌ مخالفت‌های امام خمینی (ره) با درخواست‌های مهندس مهدی بازرگان می‌گوید:

«این‌ها خدمت امام رفته و فشار آورده بودند که ایشان کمیته‌ها را تعطیل کنند. هر وقت دولت موقت حرف می‌زد، امام می‌گفت کمیته‌ها باید بمانند. این‌ها خیلی ناامید شدند و تصمیم گرفتند به قم و خلوت مرحوم آیت‌الله گلپایگانی بروند. در بین مراجع کسی که با امام بیشتر رابطه داشت، آیت‌الله گلپایگانی بود. بازرگان و دولتش خدمت آقای گلپایگانی رفته و از فجایع کمیته گفته بودند که: «این‌ها می‌کشند، می‌زنند، می‌بندند، به فساد می‌کشند و مانع راه دولت‌اند، ما رفتیم خدمت امام و هر چه عرض کردیم، ایشان قبول نکردند. حالا آمده‌ایم از شما خواهش کنیم از امام بخواهید این تشکیلات فاسد را منحل کنند.» همه‌ حرفهایشان را که زده بودند، آیت‌الله گلپایگانی خندیده و در گوش آقای بازرگان گفته بودند: «آقای بازرگان ما از خود شما می‌ترسیم، کمیته‌ها باید باشند.» اما تنها مخالف کمیته‌های انقلاب اسلامی دولت موقت نبود، بلکه اعضای برجسته و مؤسسین خط سه نیز از مخالفان کمیته انقلاب اسلامی بودند. آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی دبیر جامعه‌ روحانیت مبارز تهران و اولین فرمانده کمیته در این باره می‌گوید: «یادم هست می‌خواستیم در جماران خدمت امام شرفیاب بشویم. بیرون در، مرحوم حاج احمد آقا به من گفتند که خوب چسبیدی به کمیته‌ها، مثل اینکه یک بازوی مسلح لازم داری؟ شاید ایشان برحسب ظاهر شوخی کردند البته برای من هشدار بود که مثل بعضی از دوستان با کمیته مخالف‌اند البته گاهی اوقات شاید این تصور وجود دارد که مثلا جامعه روحانیت مبارز می‌خواهد برای خودش نیروی مسلح داشته باشد و جریانی در مقابل جریان دیگر باشد حال اینکه این تصور واقعا بی‌مورد بود».

آیت‌الله حسینعلی منتظری نیز بارها مخالفتش را با فعالیت کمیته ابراز کرد. ماجرای کمیته اصفهان و قتل مهندس بحرینیان به دستور امید نجف‌آبادی از نزدیکان آیت‌الله منتظری و حسن ساطح بر شدت مخالفت افزود. اعضای وقت شورای مرکزی سپاه در این باره می‌نویسند. 

«شورای فرماندهی سپاه اصفهان به هنگام تشکیل عبارت بودند از بنده، آقاین پرورش، مصطفی ابطحی، ناصر دریدیان معروف به پدر، رحیم صفوی، حسین رضایی، حبیب خلیفه سلطانی و چند نفر دیگر … در حدود شاید کمتر از یک هفته وضعیت فوق به هم خورد و شخصی که هیچ کس او را نمی‌شناخت به نام حسین ساطح (حسن نارنجی) با کیفیت مرموزی وارد شورا و متاسفانه مسئول اطلاعات شد و شورای فرماندهی سپاه به فرماندهی … شکل جدیدی به خود گرفت… گویا اکثر ترورها، گروگانگیری و تقویت باند مهدی هاشمی در زمان حضور امید نجف‌آبادی در پست ریاست دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان رخ داد…. آقایان مسعود خوانساری که مسئول دفتر و همه کاره او بود، محمد عطریانفر که فعلا در وزارت کشور سمت مهمی دارد ،کیفر خواست می‌نوشتند و مسئولیت مهمی بود.

همیشه آقایان محمد قمصری، محمد عطریانفر، مسعود خوانساری، محمود پناهنده، حسن ساطع و چند نفر رشتی که به دنبال ایشان به اصفهان آمده بودند، در اطراف آقای امید بودند…. خلاصه این گروه هم اسلحه در اختیار داشتند و هم حکم قاضی و قدرت قضاوت و هر کسی را که اراده می‌کردند به نحوی از بین ببرند، ترور می‌کردند.» البته محمد عطریانفر، قائم‌مقام وقت سپاه اصفهان و نزدیک‌ترین فرد به امید نجف‌آبادی معتقد است امید نجف‌آبادی حکم قتل بحرینیان را نداد و عملکرد او در دوران کوتاهی که قضاوت را در اصفهان عهده‌دار بود. دوران طلایی دستگاه قضاوت اسلامی است و نقدها درباره‌ امید نجف‌آبادی به مسائل سیاسی برمی‌گردد. عطریانفر معتقد است تیم عملیاتی مهدی هاشمی، مهندس بحرینیان را به خاطر مسائل قهدریجان به قتل رساند و این مسئله به امید نجف‌آبادی ربطی نداشت.

به هر روی حضور گسترده روحانیت در ارکان مختلف کمیته‌ها سبب شد تا عملیات نفوذ در این نهاد انقلابی تقریباً ناکام بماند. در سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۱ کمیته‌های انقلاب اسلامی در شهرهای بزرگ نقش مهمی در درگیری با گروهک‌های ضدانقلاب داشتند و در حوادث بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، نیروهای کمیته انقلاب اسلامی خط مقدم درگیری بودند. با این حال با نهادینه شدن انقلاب اسلامی و تشکیل رسمی دولت، به تدریج از اختیارات کمیته‌ها کاسته شد. از سوی دیگر انتصاب افرادی همچون علی فلاحیان سبب شد تا برخی از نیروهای مخلص انقلابی از این نهاد جدا شوند و عمدتاً به سپاه پاسداران و یا وزارت تازه تأسیس اطلاعات بپیوندند.

نهاد انقلابی کمیته نهایتاً در دوران وزارت کشور عبدالله نوری در سال ۱۳۶۹ با موافقت فرمانده کل قوا در نیروهای انتظامی ادغام شد. در طول سال‌های حیات کمیته‌های انقلاب اسلامی، ریاست کمیته‌ها با آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی (از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۱)، علی فلاحیان (از سال ۱۳۶۱ تا سال ۱۳۶۴)، احمد سالک (از سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۶۶)، سراج‌الدین موسوی (از سال ۱۳۶۶ تا سال ۱۳۶۸ ) و مختار کلانتری (از سال ۱۳۶۸ تا سال ۱۳۶۹) بود.و در سال آخر حیات کمیته‌های انقلاب اسلامی، سردار آیت گودرزی مسئول ادغام این نهاد انقلابی در نیروی انتظامی شد.

انتهای پیام/

[ad_2]

لینک منبع

ثبت شرکت سئو سایت

به این نوشته امتیاز بدهید!

سید وحید احدی نژاد .روابط عمومی هیات خدام الرضا کانونهای خدمت رضوی -خبرنگار حوزه دولت ومجلس

  • ×

    با ما در ارتباط باشید